Weitere ähnliche Inhalte
Empfohlen
Empfohlen (20)
flying with out wing
- 1. خدا نام به پریدن بال بی نوشته پور امین قیصر
- 2. پريدن بال بي می كنم می گمان من اما .اند كرده تقسيم مختلف هاي دسته به را پرندگان :كرد تقسيم دسته سه به را پرندگان ي همه شود 1 . .كنند مي پرواز و دارند بال كه پرندگاني 2 . پرواز و دارند بال كه پرندگاني . كنند نمي 3 . .كنند مي پرواز ولي ندارند بال كه پرندگاني ي دسته پرندگان ولی شناسيم می ما ي همه را دوم و اول دسته پرندگان :شناسد می كسی كمتر را سوم !كنند مي پرواز بال بدون كه پرندگاني !خندند مي كه پرندگاني !كنند مي گريه كه پرندگاني فكر كه پرندگاني !كنند مي !نويسند مي كه پرندگاني البته .است انسان ،كند پرواز تواند می ولی ندارد بال كه اي پرنده تنها ،آري هواپيما با توانند می هم شتر و فيل و خرگوش و موش زیرا .هواپيما با پرواز نه با البته .كنند می پرواز هم پشت سنگ و سنگ ،باشد طور این اگر و كنند پرواز
- 3. دبستان فارسی كتاب در الكپشت و ها مرغابی حكایت (آن !مرغابی ِ كلك .نيست پرواز كه ها این اما )!هست یادمان كه می پرواز كه هواپيماست این واقع در ،هستيم هواپيما بر سوار كه وقتی چون .هستند شيرینی و چاي خوردن مشغول كه آن مسافران نه ،كند ش می را پرنده كدام شما شاید اما بكند؟ حل جدول پرواز حال در كه ناسيد بار اولين كه بود كسی همان ،كرد پرواز هواپيما با كه انسانی تنها گفت بتوان به محكم ،ایمنی كمربندهاي با را خود كه مسافرانی نه ،كرد اختراع را هواپيما یادمان كه دبستان هاي كتاب در پرواز داستان هم (باز .اند بسته صندلی )!هست است انسان خود پرواز بلكه :نيست هواپيما با پرواز ،انسان پرواز از منظور پس و عقل ظریف بال دو با .شود دیده كه بالی بدون یعنی ،بال بدون هم آن .احساس و خيال لطيف بال دو با .عشق كه كند پرواز جایی تا آن با و كند پا و دست خود براي بال دو تواند می انسان می جا آن در هم جبرئيل حتی و پرفرشتگان و ،ریزد می جا آن در هم عقاب پر ..خدا مهربان آغوش تا ،سيمرغ بال ي سایه زیر تا ،قاف قله ناف روي تا .سوزد
- 4. .بگذارند ديگران اگر و بخواهد خودش اگر .بگذارند باد و طوفان اگر .بگذارند صياد و دانه و دام اگر و ها قفس اگر .بگذارند ديگر هاي كس هر و ها كركس هاي بال كه است زمينی فرشتگان همين ي قصه ،دفتر این در ما ي قصه و بال سفيد ي صفحه بر را پرواز سرنوشت و .اند سرشته پرواز آرزوي با را شان .اند نوشته شان هاي بسته سنگ بالشان بر دستي كه پرندگاني و الغر هاي بال با پرندگاني پرندگاني خسته شكسته و زخمي هاي بال با گريزند مي شهر به روستا از كه مهاجري پرندگان روند مي روزي شبانه ي مدرسه به كه پرندگاني كنند مي پرواز دار وصله هاي بال با كه پرنگاني .خوابند مي رو پياده ي حاشيه در كه پرندگاني .نيست شعر .نيست قصه ها قصه این اما و گزارش و مقاله .نيست قطعه و ..نيست هم خاطره
- 5. شعرهاي و ها قصه با ذهنم هاي كوچه پس كوچه خم و پيچ در مدتی چون ولی است ممكن ،اند داشته گو و گفت و آمد و رفت هم با و اند بوده همسایه دیگر ((حرف همان واقع در ها این .باشند گرفته خود به هم شعر و قصه از بویی و رنگ خودمانی هاي 1 ي حاشيه ((در كه است )) 2 .خورند می خاك و گرد آدم ذهن )) در كسی با را ها آن تا و كنند می سنگينی آدم دل بر كه خودمانی هاي حرف .شود نمی سبك دلت نگذاري ميان هاي طاقچه در ،قصه نه هستند شعر نه اینكه جرم به را ها حرف این شود نمی غب تا كنيم پنهان ذهن .بنشيند ها آن روي فراموشی و خاموشی ار قصه و شعر قراردادي هاي قالب ظرف هم آن ،ظرفی در باید حرفی هر مگر كرد؟ بيان را آن بشود تا بگنجد ببينيم؟ پنجره يك چارچوب در را آسمان بايد هميشه مگر كنيم؟ تماشا قاب يك چارچوب در بايد را تصويرها ي همه مگر ي همه مگر بياوريم؟ قالب يك چارچوب در بايد را تعبيرها .كند می پيدا را خودش مناسب قالب و رود می باشد حرف ،حرف اگر .آورد می در صدا به را گوش ي پرده تنها ،برخيزد گلو صوتی تارهاي از حرف اگر
- 6. .لرزاند می هم را دل ي پرده ،برخيزد دل پود تارو از حرف ار ها حرف این شاید قرارا قراردادي هاي قالب در هاي قلب در ها حرف این شاید و ،نگيرند ،نگيرند قرار قراردراري :زیرا بگيرد جاي ،قرار بی هاي قلب در ها حرف این از یكی كم دست كند خدا اما ))!است بس حرف يك است كس اگر نهاخ ((در
- 7. هستند ها آدم مثل ها كتاب غریب و عجيب هاي لباس بعضی و پوشند می لباس ساده ها كتاب از بعضی .دارند رنگارنگ و می قصه بعضی و بخوابيم تا گویند می قصه ما براي ها كتاب ار بعضی .شویم بيدار تا گویند هميشه و خوابند می زیاد ها كتاب از بعضی .هستند تنبل ها كتاب از بعضی .كشند می خميازه می مردود بعضی .گيزند می جایزه و شوند می اول شاگرد ها كتاب از بعضی .تجدید بعضی و شوند بعضی. كنند می دزدي ها كتاب از بعضی .كنند می تقلب ها كتاب از بعضی و پدر به ها كتاب از و پدر از هم نامی حتی بعضی و گزارند می احترام خود مادر .برند نمی خود مادر هرچه ها كتاب از بعضی و اند گرفته دیگران از دارند هرچه ها كتاب از بعضی .بخشند می دیگران به دارند
- 8. .كنند می گدایی بعضی و فقيرند ها كتاب از بعضی ب حرفی ولی پرحرفند ها كتاب از بعضی ساك بعضی و ندارند گفتن راي و ت .دارند دل درد گفتنی حرف عالم یك ولی آرامند .گویند می هذیان و دارند تب ها كتاب از بعضی ،بيمارند ها كتاب از بعضی به باید را بعضی و شوند معالجه تا برد بيمارستان به باید را ها كتاب از بعضی .برد تيمارستان كودك ها كتاب از بعضی غر فقط ها كتاب از بعضی و زنند می حرف لوس و انه .كنند می نصيحت و زنند می تولد از پيش ها كتاب از بعضی .هستند چندقلو یا و دوقلو ها كتاب از بعضی .هستند زنده ابد تا بعضی و ميرند می سرخ یا زردپوست بعضی و پویت سفيد بعضی ،پوستند سياه ها كتاب از بعضی .پوست رنگ و كنند می افتخار خود پوستين و پوست رنگ به ها كتاب از بعضی ..كنند می مسخره را دیگران
- 9. هستند ها كتاب مثل ها آدم جلد بعضی و ضخيم و سخت جلد بعضی .دارند زركوب جلد ها آدم از بعضی .ندارند جلد اصال بعضی .هستند فنري و سيمی بعضی .نازك .خارجی كاغذ با بعضی و شوند می چاپ كاهی كاغذ با ها آدم از بعضی .اند شده ترجمه ها آدم از بعضی رونوشت یا فتوكپی ها آدم از بعضی و شوند می چاپ تجدید ها آدم از بعضی .دیگرند هاي آدم رنگی صفحات ها آدم از بعضی و شوند می چاپ سياه حروف با ها آدم از بعضی .دارند ها آدم بعضی پيشانی روي و دارند فهرست .دارند تيتر و عنوان ها آدم از بعضی :اند نوشته .است محفوظ و ممنوع استفاده هرگونه حق به تخفيف درصد چند با ها آدم از بعضی .جلددارند روي قيمت ها آدم از بعضی .شوند نمی گرفته پس فروش از بعد ها آدم از بعضی و رسند می فروش
- 10. شود می و هستند جيبی ها آدم از بعضی ،گرفت جلد باید را ها آدم از بعضی مدرسه كيف در توان می را ها آدم از بعضی ،گذاشت جيب توي را ها آن .گذاشت ها آدم از بعضی .شوند می نوشته پرده چند در و اند نمایشنامه ها آدم از بعضی از بعضی و دارند معما و سرگرمی و جدول فقط عمومی معلومات فقط ها آدم .هستند از بعضی .دارند چاپی غلط ها آدم از بعضی و دارند خوردگی خط ها آدم از بعضی !زیادي هاي غلط بعضی و دارند غلط زیادي ها آدم باید ها آدم از بعضی روي از و نوشت مشق باید ها آدم از بعضی روي از هيچ ها آدم از بعضی با و .نوشت جریمه .نيست روشن ما تكليف وقت آدم از بعضی و بفهميم را آن معنی تا بخوانيم بار چند باید را ها آدم از بعضی .انداخت دور نخوانده باید را ها و شوند می نوشته نوجوانان مخصوص كه هستند هایی قصه ها آدم از بعضی .بزرگساالن مخصوص بعضی نوجوانان مخصوص كه هایی آدم از بعضی كودكان خيلی شوند می نوشته و ه را شان دهن هی زنند می حرف بچه با وقتی ها آدم جور این .هستند سطحی
- 11. به ها آن .كنند می كوله و كج را كلمات و زنند می زور هی ،كنند می غنچه بچه اداي و زنند می حرف بچگانه، بزنند حرف ))آدم ي ((بچه مثل كه این جاي .آورند می در را ها
- 12. حاشيه در زندگي .هستيم نشين حاشيه ما حاشيه در ،آمد دنيا به حاشيه در ،بود نشين حاشيه هم ((پدرت :گوید می مادرم .ام آمده دنيا یه حاشيه در هم من )).مرد حاشيه در و كرد زندگی یعنی كند جان .بميرم حاشيه در خواهم نمی ولی .مرد بيمارستان ي حاشيه در برادرم ،گریه حاشيه در گاهی ،كند می گریه هميشه .است مریض هميشه خواهرم .خندد می هم كمی نوشته تقدیر ي صفحه ي حاشيه در هم را ما ((سرنوشت :گوید می مادرم ي حاشيه در كه مرا بخت ي ستاره هرشب او )).اند زن می سوسو آسمان د .دهد می نشان من به )).نيست من ي ستاره ((این :گویم می من ولی دنيا به حاشيه در من بازي حاشيه در ،آمدم .كردم
- 13. درد به چيز تا گشتم ها زباله ي حاشيه در ها مگس و ها گربه و ها سگ با همراه . كنم پيدا بخوري .رفتم مدرسه به و شدم بزرگ حاشيه در من )).نداریم ((جا :گفتند مدرسه در دفتر حاشيه در را اسمش ناظم ((آقاي :گفت مدرسه مدیر .كرد گریه مادرم .روم می شبانه ي مدرسه به ،روز ي حاشيه در من ))!ببينيم تا بنویس .نشينم می كالس حاشيه در لباسم چون ،كنم می نگاه را ها بچه بازي توپ و نشينم می مدرسه حاشيه در .نيست ها بچه رنگ هم می رو پياده حاشيه در ها شب بعضی و كنم می كار خيابان حاشيه در روزها در من .خوابم كار تابستان ،كنم می كار بهار ،كنم می كار زمستان ،كنم می كار پایيز من حاش در و كنم می .كنم می زندگی هم كمی ،كار ي يه .كنم می زندگی شهر حاشيه در من !دنيا آخر ي لبه بر .كنم می زندگی زمين ي حاشيه در من
- 14. من اگر .چرخد می و است گرد توپ مثل زمين كه ام آموخته مدرسه در من و لغزد نمی زمين ي لبه بر پایم طور چه پس كنم می زندگی زمين حاشيه در عمق در .است سخت خيلی زمين حاشيه در زندگی شوم؟ نمی پرتاب فضل .كند سقوط و بلغزد است ممكن لحظه هر آدم ،است پرتگاه لب یر حاشيه .هستم نشين حاشيه من .دانم نمی را حاشيه ي كلمه معنی ولی ))چه؟ یعنی ((حاشيه :پرسيدم معلم از چ هر ي كناره قسمت یعنی ((حاشيه :گفت ك یا لباس ي كناره مثل يزي ،تاب می حاشيه در را كتاب كلمات از بعضی و دارند حاشيه ها كتاب از بعضی مثال )).ریزند می جا آن در را ها زباله كه شهر ي حاشيه مثل یا ،نویسند ي حاشيه در را ها آن از بعضی كه هستند زباله ها آدم ((مگر :گفتم من چيزي معلم ))اند؟ ریخته شهر .نگفت .هستم نشين حاشيه من
- 15. حاشيه در ،ها كفش نزدیك ،خوانم می نماز مسجد حاشيه در ،روم می مسجد به كتاب قران ،ام گرفته یاد را خواندن قرآن من .نشينم می قرآن ي جلسه ي .است خوبی .ندارد حاشيه ما قرآن گاهی هم اگر ،اند ننوشته آن ي حاشيه در را اي كلمه هيچ حاش در كلماتی يه .خوبند و عزیز دیگر كلمات مثل هم حاشيه كلمات آن باشندف .دارم دوست را قرآن من .باشد خوب قرآن مثل چيز همه است خوب
- 16. عادالنه تقسيم تو پسر سال و سن هم من سال و سن هم تو ،هستم .هستی من پدر نمی كار و خواند می درس تو پسر درس و كنم می كار من ،كند .خوانم نمی هم تو ،خانه نه ،دارد كار نه من پدر ،كارخانه هم ،خانه هم ،داري كاري .كنم می كار تو ي كارخانه در من ع چيز همه كارخانه این در و ش تقسيم ادالنه ده .من براي آن دود ،تو براي آن سود ،است .كنی می احتكار تو ،كنم می كار من .كنی می انبار تو ،كنم می بار من .بري می گنج تو ،برم می رنج من
- 17. .كنم می كار تو ي كارخانه در من :نيست تو و من بين فرقی هيچ جا این در و ،شوي می خسته تو ،كنم می كار من كه وقتی به استراحت براي تو ،شوم می خسته من وقتی تو ،شوم می بيمار من وقتی ،روي می شمال تو ي كارخانه در من ،روي می خارج به معالجه براي .كنم می كار :است توبت به كارها ي همه جا این در و ، كنی نمی كار تو ،كنم می كار من روز یك .كنم كارمی من ،كنی نمی كار تو دیگر روز .كنم می كار تو ي كارخانه در من تر بزرگ كه خدا ي كارخانه از ،باشد بزرگ هم هرقدر تو ي كارخانه .نيست .است تر بزرگ ها كارخانه ي همه از خدا ي كارخانه
- 18. ي همه خدا ي كارخانه در نوبت به كارها عادالنه چيز همه خدا ي كارخانه در ،است .شود می تقسيم .كنند می كار همه ،خد ي كارخانه در .كند می كار هم خدا حتی ،خدا ي كارخانه در
- 19. ما همسايگي در خدا قسمت دو جهان جغرافياي هاي نقشه ي همه چرا جنوبی و شمالی قسمت دو به چيز همه چرا دارند؟ شود؟ می تقسيم شهر جنوب در و آبی جهان شهرههاي شمال در آسمان رنگ چرا دار وصله هاي بال با شهري جنوب پرندگان چرا است؟ خاكستري برف چرا است؟ زرد جهان شهرهاي جنوب در بهار چرا كنند؟ می پرواز است؟ سياه جهان شهرهاي جنوب در ش بندي بسته و بهداشتی هاي زباله شهر شمال هاي مگس چرا د ه شهر جنوب هاي زباله به اگر شهر شمال هاي پشه چرا خورند؟ می شير شهر شمال هاي گربه چرا شوند؟ می مسموم بزنند دست خورند؟ می پاستوریزه و تازه هاي گل ،كنند می بازي فوتبال كه وقتی شهر شمال هاي بچه چرا زنند؟ می یكدیگر به رنگارنگ و قشنگ جنو هاي بچه دنياي چرا است؟ سفيد و سياه جهان شهر ب
- 20. خواب ،رنگين هاي سفره :است رنگی جان شهر شمال هاي بچه دنياي چرا تر رنگين ها آن خون مگر رنگی؟ هاي فيلم ،رنگی هاي لباس ،رنگين است؟ خوابند؟ می گهواره شمال در آیند؟ می دنيا به جهان شمال در ها بعضی چرا شمال نشينند؟ می ميز شماب در گاز را ميوه شمالی قطب خورند؟ می غذا ریزند؟ می دور را آم جنوبی قطب و زنند می شمال در را ها آن كه كنند می وصيت و كنند می زندگی جهان شمال در بسپارند؟ خاك به قبرستان است؟ جنوب سمت به قبله جهت چرا ،است بهتر شمال اگر جهان جنوب جهت در را خود ي خانه خدا چرا ساخته .خوانم می نماز جنوب سمت به من است؟ .ماست همسایگی در خدا !باشد جا همه در باید خدا !هست جا همه در خدا خوبی كه است خوب !جنوب در هم ،شمال در هم هست؛ جا همه در هم خوبی !جنوب در چه ،شمال در چه !خوب ِ خوب ،باشد خوب هم جا همه در قب را ها نقشه این من .ندارم قبول را ها كشی خط و ها خط این من .ندارم ول
- 21. جنوب؟ كدام شمال؟ كدام شهر؟ كدام اصال هاي جهت و مرزها از باالتر ،باالتر جایی ،كنيم نگاه دیگري جاي از ما اگر آیا شود؟ نمی جا به جا چيز همه ،جغرافيا است؟ كشيده ما براي را ها نقشه این كسی چه بار كه وقتی و كند می خراب را كاغذي هاي نقشه ي همه ،ببارد بهاري ان خط این !ببينيد نه؟ :گویيد می .كند می آب بر نقش را ها نقشه این ي همه ! نشان هم این و
- 22. روستا هاي كوچه مثل :شد شروع جا آن از چيز همه .نشد خوب ،كردیم درمان دوا روستا در هرچه .بود شده مریض خواهرم .مرد خواهرم كه بودند نرسيده شهر به هنوز ،بردند شهر به را او .رسيد او به دكتر نه و رسيد دكتر به او نه )).برویم شهر به ((باید :گفت پدرم روز همان از ب یك ،گوسفند چهارتا :فروختيم را چيزمان همه ر ،ه !همين من .كرد می گریه آرام آرام مادرم .بود ناراحت پدرم .هست یادم خوب روز آن .زد می شور دلم هم و بودم تنگ دل هم داشتم؛ عجيبی حس داشتم دوست ولی ،كنم خداحافظی روستا از هميشه براي خواست نمی دلم .ببينم هم را شهر ها خوبی هم شهر !است خوب هم شهر دیدن ،آخر !دارد یی آسمان از اي گوشه خواست می دلم من .بست می را هایش بقچه مادرم آن به شده تنگ دلم وقت هر تا ،بگذارم ماردم ي بقچه در ،بردارم را روستا صاف .كنم نگاه
- 23. تابستان خنك بام پشت بوي كه هایی رختخواب ،بست می را ها رختخواب مادرم .داد می صداي خواست می دلم من الي را ها بره ي زنگوله صداي یا ها خروس .شوم بيدار آن با صبح روز هر تا ،بپيچم كوچك لحاف گوشه از را خاطراتم تا كن صبر بگویم خواستم می .بست می را چمدانش پدرم .بگذارم چمدان در و بپيچم ام بقچه الي ،كنم جمع روستا هاي كوچه كنار و ی را روستا ي همه خواست می دلم شهر به و بگذارم پدرم خورجين توي پارچه ك .ببرم دلم من .برداشت را چادرش مادرم كمی و كاهگل بوي كمی خواست می قصيل بوي 1 كوچك ي شيشه یك در را خورده باران خاك بوي كمی و تازه .بزنم گره مادر چادر ي گوشه در و بگذارم صب روز هر توانم می هم شهر در آیا ،داشتم دلهره ب و دربياورم را هایم كفش ح ا بروم؟ را زده شبنم هاي علف روي برهنه پاي بابونه گل روي بهاري آور خواب آفتاب توي ،ظهر نزدیك توانم می هم باز آیا از كه سنگی روي بخوانم؟ كتاب و بنشينم سنگ یك روي بكشم؟ دراز ها .است شده پوشيده مرطوب و سبز مخمل
- 24. ت می ها تابستان آیا شنا كارون ي رودخانه در دیگر هاي بچه و فریدون با وانم كنار داغ هاي ماسه روي ،لرزم می كه حالی در و بيایم بيرون آب از .كنم بزنم؟ غلت رودخانه تا بگذارم چشمه آب در را پاهایم و بنشينم چشمه كنار توانم می بازهم آیا ب فرار و بدهند غلغلك را پاهایم كف كوچك هاي ماهی كنند؟ آمده هم من دوستان .آمدند ما با جاده سر تا ها خویش و قوم و ها همسایه .كردیم خداحافظی همه از .بودند .بود ایستاده خودش جاي سر روستا و رفتيم می ما ،بپيچم روستا در ها كوچه مثل .باشم روستا هاي كوچه مثل داشتم دوست من پيوند هم به را ها محله و بزنم دور .بدهم . بگردم روستا در و باشم ها كوچه مثل داشتم دوست !گشت نمی بر دیگر و رفت می بيرون روستا از كه جاده مثل نه
- 25. شهر هاي جاده مثل .است شده تنگ روستا تنگ هاي كوچه براي دلم .است شده تنگ روستا آفتاب براي دلم هاي شهري بعضی مقابل در ،بنشينم رو پياده كنار در كه بس از شدم خسته .بزنم واكس را ها آن هاي كفش و بزنم زانو ،بيفتم خاك بر پرادعا و بستنی دستور من به خودم سال و سن هم لوس هاي بچه خواهد نمی دلم .خورند می چنگال با هم را آب كه هایی بچه بدهند؛ ساندویچ های بچه .گيرند می كاغذي دستمال با هم را پول كه ی .بودیم آدم خودمان براي روستا در هم ما هاي رخت شهر در .شست می را خودمان هاي رخت روستا در مادرم .شوید می را دیگران .كند می درو زباله شهر در ،كاشت می جو و گندم روستا در پدرم .روم می ساندویچ مزرعه به شهر در ،رفتم می مزرعه به روستا در كه من در را زباله خرمن شهر در ،افشاندم می باد به را گندم خرمن روستا در كه من .افشانم می دود :كند می دود چيز همه شهر در
- 26. قطارها .كنند می دود ها هواپيما .كنند می دود ها ماشين .كنند می دود ها آدم دود – .كنند می كور ها دود ،كنند می دود :است برعكس چيز همه شهر در به و اندازند می پایين را سرشان یعنی ،زیرند سربه ها روستا در ها آب مردم روستا در .برند می سرباال را آب ها فواره شهر در اما ،روند می سرازیري ها چراغ شهر در ،كنند می روشن و خاموش را ها چراغ را به و شوند می روشن .ایستند می و شوند می خاموش ها آدم ،شوند می قرمز ها چراغ افتند؛ می گذرند می شهر دل از قيچی مثل ها خيابان :است بریده هم از چيز همه شهر در .كنند می تكه تكه را شهر و شهر در .شوند می تقسيم چهارراه و راه سه به و شوند می رشته رشته ها راه ه مه گریزند می یكدیگر از شتاب با و عصبانی ها ماشين :گریزند می هم از چيزها ي .زنند می تنه هم به گاهی و بوق هم براي ها آدم .گيرند می سبقت یكدیگر از كيلومتر صد سرعت با ها آدم .كند می تصادف هم با شان سپرهاي گاهی و زنند می ی ار. گيرند می سبقت یكدیگر ار مردم پنجره كنار در و گریزند می كدیگر ي .روند می فرو فكر به هاي سال و ها ساعت ها اتوبوس
- 27. پاي زیر از ها آسفالت ،گریزند می ها گاري ،گریزند می خيابان هاي جوي یك حتی ساعت هاي عقربه ،جگریزند می آور سرسام سرعت با ها ماشين گریز می یكدیگر از ،مانند نمی هم كنار در ثانيه گری می دزدها از مردم ند؛ و زند .مردم از دزدها .كند می فرار ها آدم بعضی از كار و كنند می فرار كار از ها آدم از بعضی .ریزند می دریا به رودها و ریزند می رود به نهرها ،ریزند می نهر به ها جوي ،روستا در جاده به ها خيابان ،گریزند می خيابان به ها كوچه شهر در ج و گریزند می ها اده .گریزند می بيابان به .گریزند می شهر از ها جاده ي همه با ،رفتم می بيرون شهر از هاي جاده از یكی همراه روز یك هم من كاشكی .برسد ما روستاي به تا رود می و خورد می پيچ كه هایی جاده این از یكی
- 28. پاكي براي سرودي .رفتگرم می .است ننوشته من ي درباره چيزي حاال تا كس هيچ اما ،شناسند می مرا همه چشمه و جویباران یا درختان و ها گل ي درباره معموال نویسندگان و شاعران ميان در هم مرا توانند می كنند دقت كمی اگر ولی ،گویند می شعر ساران جوی كنار در و درختان زیر در ،زاران سبزه .ببينند باران بسراید؟ زباله براي زیبا غزلی است حاضر كسی چه آخر باشند داشته حق شاید ادبی ي قطعه یك با یا كند؟ ردیف زباله هاي سطل با را قصيده هاي قافيه یا كند؟ توصيف را آشغال ،لطيف .رفتگرم من .نيستم آشغال و زباله كه من ولی ي همه پس .كند می پاك و روبد می را ها آلودگی كه كسی یعنی رفتگر .رفتگرند مردم .كند می تميز را چيزي زندگی در ،ثروتمند تا گرفته فقير از كسی هر باالخره چون سفره ،ها ظرف .كنند می تميز را شان بدن و صورت و دست روز هر مردم مثال تميز را شان هاي خانه و ها لباس ،ها .كنند می
- 29. .آورند می بيرون بيمار بدن از را اي غده كه پرستاري و پزشك می بيرون مردم دهان از را خورده كرم و آلوده هاي دندان كه پزشكی دندان .كشد و امال هاي غلط و روبد می ها بچه ذهن از را جهل آلودگی كه آموزگاري و گرد كه كنی پاك .كند می تصحيح را ها آن انشاي را ما اشتباه غبار می فوت .پوشاند می را كوچك ي ها خوردگی خط كه گيري غلط الك .كند .كنيم می پاك را ها آلودگی ما ي همه كند؟ می فرقی چه پس و كوچه ،آن بر عالوه من .كنند می تميز را خود ي خانه و خود تنها مردم ،تازه .كنم می تميز هم را دیگران ي محله را دیگران كار كه آن یا ،است بهتر دهد انجام را خودش كار فقط كه كسی آیا می توليد كمتري ي زباله ،نباشند روز چند دیگران اگر پس اندازد؟ می راه هم .شد خواهد دفن ها زباله زیر در مردم زندگی نباشم روز چند من اگر اما ،شود آ ي فایده روي از را كارها (اگر دانم نمی من كسی چه كار )سنجند می ها ن كه كسی یا كند؟ می تبدیل زباله به را چيز همه كه كسی كار است؟ مفيدتر كند؟ می پاك آلودگی از را جا همه
- 30. كه آن یا است بهتر كند می مشكل را دیگران كار كه كسی دانم نمی من كند؟ می آسان را مردم كار دفتره و كتاب هستند خوانده درس كه دیگران ك می تبدیل زباله به را ا و نند .شوند تبدیل دفتر و كتاب به دوباره تا كنم می جمع را ها آن من تا شویم می را تابستان .كند می پارو را زمستان كنم می جارو را پایيز من .باشد بهار هميشه .هستند من همكاران باران و باد و آب و آفتاب ،رفتگرم من ز ،صبح روز هر من اما .روم می كار سر به و خيزم می بر خواب از خورشيد از ودتر شب ي تيره هاي زباله و خيزد می بر صبح روز هر هم او است؛ رفتگر هم خورشيد .كند می پاك را چيز همه و تابد می هم او .كند می جارو شهر هاي كوچه از را . كند می پاك و شوید می را چيز همه هم آب را آسمان هم باد .كند می تبدیل باران به هارا آن و كند می جارو تيره ابرهاي از .رفتگریم مار ي همه می من از برتر و باالتر را خودشان دیگر رفتگرهاي از بعضی چرا دانم نمی اما رفتگرترند؟ من از ها آن آیا دانند؟ دانند؟ می همه از تر پایين مرا چرا
- 31. .رفتگرم من یك ،صبح ميش و گرگ در یا ،است تاریك هوا كه شب هاي نيمه در اگر آن ،درخشد می تاریكی در و كند می حركت كه دیدید را راهنمایی عالمت .هستم كار مشغول ،مخصوص بالباس كه منم .كنم می جمع را ها زباله و روم می ها خانه در به شب هر و روز هر من دل توانستم می من كاش اما را خودشان تا كنم جارو و آب هم را مردم هاي .ندانند دیگران از برتر .روند می راه كه هستند اي زباله هاي كيسه من نظر به ها آدم جور این .هستند زباله توليد متحرك هاي كارخانه فقط ها آدم جور این توانند می زدن هم به چشم یك در كه هستند كيمياگرانی ها آدم جور این ب اغ تبدیل زباله به را تازه و گرم ِ نان و رسيده ي ميوه ،زیبا ِ گل ،پاك ِ آب، سبز .كنند تبدیل بزرگ ي زباله ي كيسه یك به زمين ي كره كه برسد روزي ترسم می .شود
- 32. رفتگر یك باید برسد روز آن اگر .نيست ساخته من از كاري دیگر وقت آن ب با را زمين ي كره، بياید مریخی زبال حمل ي سفينه در و بردارد برقی يل ه !بریزد خورشيد ي كوره در تا ببرد را آن و بيندازد
- 33. آفتاب از پيش را ام برنامه صبحانه و نماز از بعد .زد می شور دلم .برخاستم خواب از آفتاب از پيش خانه از و برداشتم را انشا و دیكته دفتر و جغرافی و تاریخ هاي كتاب .كردم نگاه می پدرم .بود شكوفه بست بن نام به قدیمی اي كوچه در ما ي خانه .زدم بيرون نب بست بن قبال كوچه ((این :گفت را آن وسط او ِ كودكی زمان در و است وده )).اند كشيده دیوار .گذاشتم سر پشت را شكوفه بست بن .بود پایم صداي از تندتر قلبم صداي بدون .پيچيدم نيلوفر ي كوچه به .بودم اي حادثه منتظر روز هر كه بود ها مدت خيابان وارد .گذشتم آن هاي خم و پيچ از ،ببيند مرا كسی كه آن پ .شدم انزدهم مدتی از مسجد .باشند منتظرم پانزدهم خيابان مسجد در بود قرار ها بچه .بود شلوغ مسجد وارد .بودند برده را چلچراغ و بودند شكسته را ان ِ در .بود شده خراب پيش كردیم تقسيم سرعت به را ها اعالميه .آمدند بيرون دیوار پشت از ها بچه .شدم گذاش مان ها كتاب الي .افتادیم راه و تيم .گذشتيم هفدهم خيابان از .رساندیم می بهار راه جهار به را خودمان بایستی بروند چهارراه به خواستند می مردم .بودند كاشته گل را هفدهم خيابان سرتاسر .بودند بسته ها آن بر را راه ،فرصت خيابان سر ولی
- 34. ا گازهاي از مردم هاي چشم .بود ابري و سرد هوا چيز .سوخت می آور شك كهنه هاي روزنامه .بود ما ِ مادرزاد عادت .داشتيم عادت گریه به ما .نبود مهمی .زدیم آتش را باطله كاغذ و از پر بانك .بودند شكسته را بانك خاكستري هاي شيشه مردم .شد بهتر كمی .بود خرده شيشه كاش سرباز یك تفنگ ي لوله در را گلی و رفت جلو نفر یك سر .ت كرد شليك باز .شد پرپر گل و را آن .بود دستم در تاریخ كتاب .آوردند می هجوم طرف هر به موج مثل مردم .كردم می پخش مردم بين و آوردم می در را ها اعالميه آن الي از و زدم ورق .آوردند هجوم مردم ناگهان تاریخ كتاب .شد پخش زمين روي هایم كتاب و افتادم زمين به من ز پاي یر زمين از .افتاد آب جوي توي هم جغرافيا كتاب و دفتر .شد لگدمال و افتاد مردم هم را تاریخ .بود شده مچاله و ورق ورق .برداشتم زمين روي از را تاریخ شدم بلند خون با كه آب جوي .انداختم آب جوي توي ،دیكته دفتر و جغرافی دنبال به كتاب ،بود گرفته دیگري رنگ مردم آن بگذار گفتم .برد می خودش با را هایم و شمال و غرب و شرق اش همه !آمد می بدم جغرافی این از چقدر ،ببرد را ها كوه بگذار .ببرد آب را كویرها بگذار .كویري و خشك مناطق اش همه .بود جنوب
- 35. به را جغرافی هاي رودخانه ،آب جوي بگذار .ببرد آب را ها نقشه و سدها و ها كه هرجا جوي بگذار ،آمد می بدم هم دیكته دفتر از !ببرد خواهد می شان دل .بود مانده دستم در انشا دفتر فقط. كند پاك و بشوید را هایم دیكته ي همه آب .بنویسم توانستم می خواست می دلم چه هر چون، داشتم دوست را انشا كردم پيدا جمعيت توي از را ها بچه .شد می دیر داشت ام مدرسه ب هم با و ه و كردیم می نگاه را ها ودیوار درها راه سر .دویدیم می .افتادیم راه مدرسه طرف .دادند می شعار و زدند می حرف و بودند كرده باز زبان دیوارها .گذشتيم می .بود كرده تغيير چيز همه .است معلوم ها ادم حساب دیگر بزند حرف كه دیوار ي مدرسه هنوز ولی .دیوارها حتی دوست من همين براي .بود نكرده تغيير ما .بودم مجبور ولی .بمانم خيابان در مردم با داشتم دوس .بروم مدرسه به نداشتم معلم .بنشينيم كالس در باید هم باز برسيم مدرسه به كه االن ،كردم فكر خود با بع ))!بنشينيد ها ((بچه :گوید می معلم هم باز .شویم می بلند همه .آید می د آن روي ها بچه كه را شعارهایی و كند می سياه تخته به نگاهی چشمی زیر هم ها ((بچه :كند می تكرار بار هر ،روز هر مثل هم یاز و .كند می پاك ،اند نوشته ،نداشتم هم كتاب .آمد می بدم تكرار از قدر چه ))!نزنيد حرف ها بچه !ساكت .بدتر
- 36. به بفهمد ناظم كه این بدون .بودند رفته كالس به ها بچه .شدیم مدرسه وارد .رفتيم كالس می نفس نفس هنوز .بودند كرده پر را سياه تخته ها بچه .بود نيامده هنوز معلم وارد دیگر معلم یك ،خودمان معلم جاي به ولی .شد باز كالس در كه .زدیم ،بود ما ي مدرسه معلم او .شد كالس .بود نيامده ما كالس به روز آن تا ولی بگوید چيزي كه آن بدون او. شدند بلند همه ها بچه .بود باالتر هاي كالس معلم یك .نشستند یكی یكی خودشان ها بچه .گذاشت ميز روي را كيفش و رفت !ننشينيد ها ((بچه :گفت محكم صدایی با و آمد حرف به معلم دفعه فری !نباشيد ساكت ها بچه .داد می كویر آفتاب بوي معلم ي لهجه .))!بزنيد اد شعارهاي به نگاهی .برداشت را كن پاك تخته .رفت سياه تخته طرف به بعد آن با توانستيم می كه بود كنی پاك تخته ((كاش :گفت و كرد سياه تخته روي )).كنيم پاك را ها سياهی ي همه ((ام :گفت و گذاشت سرجایش را كن پاك تخته ))دارد؟ درسی چه روز هم بعد جغرافی هم بعد .داریم تاریخ اول ساعت ،((آقا :گفت ها بچه از یكی جغرافی و تاریخ بروید .است تعطيل كالس ((امروز :گفت معلم )).انشا و دیكته .بنویسيد و بخوانيد خودتان را
- 37. دلتان هرچه است؛ آزاد هم انشا موضوع .بنویسيد نيست الزم هم دیكته م ی )).بنویسيد پاكيزه و پاك .بنویسيد درست باشيد مواظب فقط، بنویسيد خواهد
- 38. سبز چراغ .ایستيم می قرمز چراغ پشت و كنيم می ترمز .شود می قرمز راهنما چراغ بال ،خيزند می بر ما سر باالي برق هاي سيم روي از پرنده چند لحظه همين در .روند می خيابان دیگر طرف به و شوند می رد قرمز چراغ از زنان نمی رعایت را قرمز چراغ ها پرنده چرا !نيستند ماشين كه ها پرنده اما كنند؟ هواپيماها و ها كشتی و قطارها و ها ماشين تنها آیا راه چراغ نما چهار از راهنما چراغ به توجه بدون آید می كه ))((باد چرا دارند؟ گذرد؟ می ها راه رعایت را رانندگی و راهنمایی قوانين از كدام هيچ آید می ))((سيل وقتی چرا خراب ا ر چيز همه .شود می رد ها قرمز چراغ و ها خيابان و ها كوچه از كند؟ نمی ه خيابان و كند می سازد؟ می جدید اي قانون احترام به و كنند ترمز ،قرمز چراغ پشت تا نيستند ماشين كه باد و سيل اما !بایستند كنند؟ نمی رعایت را قانونی عيچ ها آن آیا
- 39. چراغ و دارند قانونی خودشان براي هركدام هم ها آن كنم می خيال ! نه !كنند می رعایت را خودشان راهنمایی رو مثال و ،آیند می در پرواز به پرندگان ،شود می روشن آسمانی زرد چراغ كه زها .گردند می باز آشيانه به شود می قرمز آسمان چراغ كه غروب هنگامی و آیند می در پرواز به شود می سبز چمن چراغ كه وقتی هم ها پروانه .كنند می توقف ،رسند می چمن قرمز چراغ به كه زر كه درختان چراغ .گذرد می ها فصل چهارراه از پایيز ،شود می قرمز و د قوانين خودشان براي موجودات ي همه و پرندگان و ها آدم ،ها ماشين خالصه .دارند راهنمایی است؟ یكسان ها آدم و ها ماشين براي راهنمایی قوانين آیا اما كه ها آدم ولی كنند رعایت را راهنمایی قوانين باید هميشه ها ماشين ! نه !كنند رعایت را قوانين این جا همه در تا نيستند ماشين راهنما چراغ آن هاي چهارراه ي همه سر كه نيست خيابان یك تنها زندگی زیرا .باشند كرده كشی خط پياده عابر مخصوص جایی و باشند گذاشته زیرا اي جاده بلكه .است نشده آسفالت اصال زندگی هاي قسمت از بعضی .پرتگاه و دره از پر و خم و پيچ پر و سنگالخ است
- 40. .نيست پيدا اي جاده اصال زندگی هاي قسمت از بعضی در زیرا .دهد می نشان را جاده ،پا جاي یك فقط ها راه از بعضی در زیرا پا جاي حتی جاها از بعضی در زیرا راه آن رهگذر اولين ما و نيست پيدا هم یی .برد می پيش و سازد می قدم به قدم را جاده ما پاي جاي هر كه .هستيم كه ست كوهی بلكه .نيست عبور راه اصال زندگی هاي قسمت از بعضی در زیرا .رفت باال آن عمودي و سخت هاي صخره از دندان و چنگ با باید هيچ هاي چهارراه چنين در هاي دل در كه چراغی جز به ،نيست راهنمایی چراغ .است روشن ما آیا ،شود روشن خطر عالمت به ،خون ِ قرمز چراغ ناگهان اگر هایی راه چنين در ب را سبز چراغ تا برویم پيش و كنيم خطر یا ،بمانيم باز رفتن از و بایستيم باید راي ناگ كه هستم فكرها همين در كنيم؟ روشن دیگران پيش راهنما چراغ هان .افتيم می راه به شود؛ می سبز ما روي .است خوبی چيز چراغ حال هر در !گزاریم می احترام چراغ به حاال به تا قدیم از ،هميشه ما
- 41. :عنوان پریدن بال بی پور امین قیصر :آورنده پدید پستي صندو ،تهران :افق نشر 1135 - 13145 :تلفكس ، 66413367 سایت : www.ofoqco.com