Weitere ähnliche Inhalte Ähnlich wie Chapter 3 (14) Chapter 32. • غفات اخالقی بیاى ضذُ در قزآى:
1. فضایل اخالقی ػام
2. ایواًی
3. اجتواػی
اس 61 غفحِ 2
3. • فضیلت ّای اخالقی ایواًی:
1. هحبت خذا، پیاهبز (ظ) ٍ اّل بیت
2. تسلین بَدى در بزابز خذا
3. خَف ٍ رجا (بین ٍ اهیذ)
4. تَکل
5. ضکز
6. غبز ٍ استفاهت
7. اخالظ
8. اػتذال (هیاًِ رٍی)
اس 61 غفحِ 3
4. هحبت خذا، پیاهبز (ظ) ٍ اّل بیت: 1.
ٍ بزخی اس هزدم، در بزابز خذا، ّواًٌذّایی بزای اٍ بز هی گشیٌٌذ، ٍ آًْا را چَى دٍستی خذا،
دٍست هی دارًذ؛ ٍلی کساًی کِ ایواى آٍردُ اًذ، بِ خذا هحبت بیطتزی دارًذ. (بقزُ، 561)
در رٍایتی اهام کاظن (ع) در پاسخ بِ ایي پزسص کِ بزتزیي چیشی کِ با آى بِ خذاًٍذ تقزب هی
یابین چیست؟ فزهَد:
پیزٍی اس خذاًٍذ ٍ پیزٍی اس پیاهبز (ظ) ٍ هحبت خذاًٍذ هتؼال ٍ هحبت رسَل
اٍ. (هستذرک الَسایل، ج11، ظ 852)
اس 61 غفحِ 4
5. 2. تسلین بَدى در بزابز خذا
• پس بذاًیذ کِ خذای ضوا خذایی یگاًِ است، پس بِ فزهاى اٍ گزدى ًْیذ. ٍ فزٍتٌاى را بطارت دُ؛
ّواًاى کِ چَى ًام خذا یاد ضَد، دل ّایطاى خطیت یابذ. (حج، 43 ٍ 53)
• ٍ پیص اس آًکِ ضوا را ػذاب در رسذ، ٍ دیگز یاری ًطَیذ، بِ سَی پزٍردگارتاى باسگزدیذ، ٍ تسلین اٍ
ضَیذ. (سهز، 45)
• خذاًٍذ بِ ابزاّین (ع) هی فزهایذ:
• ٌّگاهی کِ پزٍردگارش بِ اٍ فزهَد: «تسلین ضَ» گفت: «بِ پزٍردگار جْاًیاى تسلین ضذم.»
اس 61 غفحِ 5
6. 2. تسلین بَدى در بزابز خذا
• هفَْم تسلین بَدى در بزابز خذاًٍذ:
• هضوَى سخي پیاهبز (ظ): تٌْا ّذف، اطاػت اس فزهاى پیاهبز باضذ.
اس 61 غفحِ 6
7. 3. خَف ٍ رجا (بین ٍ اهیذ):
• در ٍاقغ، ایي ضیطاى است کِ دٍستاًص را هی تزساًذ؛ پس اگز هَهٌیذ اس آًاى هتزسیذ ٍ اس هي
بتزسیذ. (آل ػوزاى، 571)
• پس اس هزدم ًتزسیذ ٍ اس هي بتزسیذ. (هائذُ، 44)
• هٌطاء خَف:
اس بٌذگاى خذا تٌْا داًایاًٌذ کِ اس اٍ هی تزسٌذ. (فاطز، 82)
اس 61 غفحِ 7
8. 3.خَف ٍ رجا (بین ٍ اهیذ):
• آثار خَف:
• اهام غادق (ع): آى کِ اس خذا هی تزسذ، ًفسص سخاٍتوٌذاًِ اس دًیا چطن هی پَضذ. (الکافی، ج2، ظ 86)
اس 61 غفحِ 8
9. 4. تَکل
• فزهاى جش بزای خذا ًیست. بز اٍ تَکل کزدم ٍ تَکل کٌٌذگاى بایذ بز اٍ تَکل کٌٌذ. (یَسف،
76)
• تَکل در لغت بِ هؼٌای ٍاگذاضتي است.
• هَهي تٌْا بِ تَاًایی ٍ لطف خذاًٍذ اػتواد ٍ ایواى دارد.
• آثار تَکل:
ٍ یاری کزدى هَهٌاى بز ها فزؼ است. (رٍم، 74)
اس 61 غفحِ 9
10. 5. ضکز
• پس هزا یاد کٌیذ، تا ضوا را یاد کٌن؛ ٍ ضکزاًِ ام را بِ جای آریذ؛ ٍ با هي ًاسپاسی ًکٌیذ.
(بقزُ، 251)
• هفَْم ضکز:
• ضکز در لغت بِ هؼٌای: ضٌاخت ًؼوت ٍ سپاسگشاری اس ًؼوت دٌّذُ
• اهام غادق (ع): کسی کِ خذاًٍذ ًؼوتی بِ اٍ ػطا کٌذ ٍ اٍ قلبا بذاًذ کِ خذاًٍذ ایي ًؼوت را بِ اٍ دادُ
است، ضکز ًؼوت را بِ جا آٍردُ است. (الکافی، ج2، ظ 69)
اس 61 غفحِ 01
11. 5. ضکز
• هٌطاء ضکز:
خذاًٍذ در قزآى:
ها راُ را بذٍ ًوَدین؛ یا سپاسگشار خَاّذ بَد ٍ یا ًاسپاسگشار (اًساى، 3).
• آثار ضکز:
پیاهبز (ظ):
خذاًٍذ باب ضکز را بز بٌذُ ای ًوی گطایذ تا باب سیادی ًؼوت را بز اٍ
ببٌذد. (الکافی، ج2، ظ 49)
اس 61 غفحِ 11
12. 6. غبز ٍ استقاهت
• اهام غادق (ع):
• ًسبت غبز بِ ایواى، هاًٌذ سز بِ بذى است. چٌاى کِ ّزگاُ سز ًابَد ضَد، بذى ّن ًابَد هی ضَد،
ّزگاُ غبز اس هیاى بزٍد، ایواى ًیش اس هیاى هی رٍد. (الکافی، ج2، ظ 88)
• اهام غادق (ع):
• گزاهی تزیي هزدم ًش خذاًٍذ کسی است کِ ّزگاُ بِ اٍ ػطایی ضَد، ضکز گشارد ٍ ّزگاُ بِ هػیبتی
هبتال ضَد، غبز کٌذ. (بحاراالًَار، ج 76، ظ481)
اس 61 غفحِ 21
13. 6. غبز ٍ استقاهت
هفَْم غبز:
غبز ػبارت است اس ثبات ًفس ٍ هضظزب ًگطتي آى در بال ّا ٍ هػبیت ّا ٍ هقاٍهت کزدى در بزابز
حادثِ ّا ٍ سختی ّا. (هؼزاج السؼادُ، ظ 346)
هٌطاء غبز:
ایواى ٍ یقیي بِ خذا
اس 61 غفحِ 31
14. 6. غبز ٍ استقاهت
اًَاع غبز:
• اها ػلی (ع): غبز دٍ گًَِ است: غبز در ٌّگام هػیبت ٍ سختی کِ خَب ٍ ًیکَست ٍ ًیکَتز اس آى، غبز در
ٌّگام سز پیچی اس دستَر ّای خذاًٍذ هتؼال است. (الکافی، ج2، ظ 19)
• آثار غبز:
• پیزٍسی
• ػشت ٍ سز بلٌذی
• پاداش الْی
اس 61 غفحِ 41
15. 7. اخالظ
• پس خذا را در حالی کِ اػتقاد خَد را بزای اٍ خالع کٌٌذُ ای، ػبادت کي؛ آگاُ باضیذ: آییي
پاک اس آى خذاست. (سهز، 2ٍ 3)
• در بارُ ی حضزت یَسف (ع):
• چزا کِ اٍ اس بٌذگاى هخلع ها بَد. (یَسف، 42)
• هفَْم اخالظ:
اخالظ ػبارت است اس خالع ساختي قػذ اس غیز خذا ٍ پزداختي ًیت اس هاسَی
اهلل، ٍ ّز ػبادتی کِ قػذ در آى بِ ایي حذ ًباضذ، اس اخالظ ػاری است (هؼزاج السؼادُ، ظ
684).
اس 61 غفحِ 51
16. 8. اػتذال (هیاًِ رٍی)
• اهام ػلی (ع): هیاًِ رٍی، ثزٍتوٌذی است ٍ اسزاف، ًیاسهٌذی ٍ فقز. (الکافی، ج5، ظ 76)
• آثار اػتذال:
• 1. آراهص خاطز
• 2. دٍری اس گٌاّاى
• 3. بی ًیاسی اس دیگزاى
اس 61 غفحِ 61