بازیهای شناختی بازی و علوم شناختی دو حوزهای است که احتمالا این روزها، بیشتر در موردشان میشنوید. در این چند خط در مورد ترکیب این دو با نگاهی عملگرا و کاربردی صحبت شده است. خواندنش میتواند برای طراحان بازی، متخصصان علوم شناختی و مدیران آموزش و توسعه سرمایههای انسانی مفید باشد. با اضافه شدن علوم شناختی به بازی، دو جنس از خروجی را میتوان متصور بود: • بهرهگیری کاربردی: استفاده از علوم شناختی در طراحی مکانیزمهای بازی • مداخله شناختی: استفاده از بازی به عنوان ابزاری برای مداخله شناختی بهرهگیری کاربردی هر بازی، فارغ از مدیومی که در آن عرضه میشود (کنسول، رومیزی یا موبایلی) در واقع مجموعهای از روندهای تکرار شونده است. بازیکنان آنها را در طول بازی بنا به تصمیم خود یا جبر بازی به طور متناوب انجام میدهند، تا در بازی پیشرفت کرده و تجربه بازی کردن را داشته باشند. به این فرآیندها، مکانیزم بازی گفته میشود. این مکانیزمها تعدادشان در حد چند صد عنوان است. این تعریف تئوری مکاینزم بازی است. میتوانید لیست آنها را در سایت بردگیم گیک مشاهده نمایید. حال بیایید با نگاهی کلنِگر به ماهیت مکانیزمهای بازی آنها را با عینک یک روانشناس شناختی بررسی کنیم. مکانیزمهای بازی، هر یک بر اساس یک کارکرد مغز انسان طراحی میشوند. فعالیتهایی که عموم جامعه توانایی مغزی انجام آن را دارند اما هر فرد در هر لحظه از بازی، ممکن است آن را به روشی شخصی و با دقتی متاثر از حال روحی و شانس با کیفیتی منحصر به فرد انجام دهد. خروجی این فعالیت مغزی، توسط ادواتی که طراح در اختیار بازیکنان قرار میدهد ثبت و ضبط میشود. این سیستم یا فرآیند، که در آن مهارتهای نرم افراد با یکدیگر مقایسه شده و طبق قوانین مشخصی نتیجه رقابت آنها نمایش داده و ثبت میشود، تجربه بازی کردن را میسازد. این امر سبب میشود که طراحان بازی بتوانند به روانشناسی و علوم شناختی به عنوان منبع و معدن مکانیزمهای بازی نگاه کنند. منبعی که با تسلط بر آن میتوان درک بهتری از کارکرد عمومی مغز انسان داشت و در کنارش فهمید (ماشین) مغز انسان احتمالا چه خطاهایی را مرتکب میشود. با درک درست این مفاهیم، طراح بازی میتواند در بازیاش فعالیتهایی (مکانیزم) را را لحاظ کند که بازیکنان یک بازی امکان رقابت داشته باشند. تا تجربهای لذت بخش از تلاش و توان کنترل کردن را در کنار امید به موفیقت تجربه کنند. این یعنی تجربه ناب بازی کردن. ...