Weitere ähnliche Inhalte Ähnlich wie هویت حقیقی انسان در اندیشه انسانشناختی آیت لله جوادی آملی (20) Mehr von Hassan Najafi (15) هویت حقیقی انسان در اندیشه انسانشناختی آیت لله جوادی آملی2. انسان حقیقی هویت
در
اند
ی
شه
انسان
شناخت
ی
آملی جوادی
روح
اهلل
شهر
ی
اری
نجفی حسن
چک
ی
ده
توصروشباحاضرپژوهش
ی
ف
ی
تحل
ی
ل
ی
طرازو
ی
بهرجوعق
اند
ی
شه
ها
ی
انسان
شناخت
ی
جواد
ی
آمل
ی
چ
ی
ست
ی
هو
ی
انسان ت
می را
کاود
ا به و
ی
ن
پرسش
ها
پاسخ
می
:که دهد
هو چه انسان
ی
ت
ی
چه دارد؟
لوازم
ی
هوبر مترتب
ی
ن واست؟ او ت
ی
مسائلچه ز
ی
بدرانحراف موجب
ی
هو از نش
ی
ت
م
ی
شود
؟
نتا
ی
ج
حاک
ی
اند در که است آن از
ی
جواد شه
ی
آمل
ی
تعر برخالف
ی
منطق ف
ی
حق ،
ی
ح در انسان قت
ی
وان
ناطق
به
عنوان
خالصه آن فصل و جنس
نم
ی
شود
فصل بلکه ،
ی
د فصول ا
ی
گر
ی
ن
ی
که ،است الزم ز
نها مالک
یی
تع در
یی
هو ن
ی
حق ت
ی
ق
ی
.است انسان
وی
باتع
یی
مم فصل و جنس ن
ی
حق ز
ی
انسان قت
معتقد
است
هوانسان
ی
ت
ی
حجز
ی
ات
متأله
نداردانه
و
حقاساس
ی
اوتألهدرقتش
ا
ازمراد.ست
«
تأله
»
،
خداخواه
ی
خداشناس به مسبوق
ی
ذوب و
در شدن
اال
ه
ی
او ت
است
لوازم خود که
ی
،دارد
جمله از
پذ
ی
د رش
ی
عقا ،ن
ی
و د
ارزش
ها
ی
آن
،
عمل التزام
ی
به
ارزش
ها
ی
اخالق
ی
حق مفهوم درک ،
ی
ق
ی
«
آزاد
ی
»
نظر عقل پرورش ،
ی
عمل و
ی
درک و
فقر
ذات
ی
خو
ی
شتن
.
ا در
ی
ب ن
ی
ن
اگر
مغالطات
روان
شناخت
ی
(ب
ی
نش
ی
عاطف ،
ی
رفتار و
ی
دامن )
گ
ی
تشخ از را او شود انسان ر
ی
هو ص
ی
ت
حق
ی
ق
ی
اش
محروم
،
شکوفا از و
یی
ح
ی
ات
متأله
انه
دور
م
ی
کن
د
.
کل
ی
دواژه
ها
:
هو ،انسان
ی
حق ت
ی
ق
ی
،
ح
ی
متأله
مغالطات ،
روان
شناخت
ی
،
اند
ی
شه
جواد
ی
آمل
ی
.
قم معارف دانشگاه ،اسالمی معارف مدرسی دکتری دانشجوی
(
:مسئول نویسنده
roohollah127@gmail.com
)
دانش
آموخته
درسی برنامه مطالعات دکتری
،
طباطبا عالمه دانشگاه
یی
(
hnajafih@yahoo.com
)
:دریافت تاریخ
13
/
05
/
1398
:پذیرش تاریخ
16
/
09
/
1398
علمی دوفصلنامه
انسان
پژوه
ی
د
ی
ن
ی
شماره ،هفدهم سال
44
زمستان و پاییز ،
1399
صفحات
92
-
69
DOI: 10.22034/ra.2021.112460.2376
پژوهش مقاله
ي
3. علمي دوفصلنامه
انسان
پژوه
ديني ي
،
شماره
44
،
زمستان و پاييز
1399 70
ب
ی
مسئله ان
متماد قرون طول در
ی
جست در همواره انسان
و
جو
ی
چ
ی
ست
ی
موقع از و بوده خود
ی
جا و ت
ی
گاه
هست در خود
ی
پرس
ی
.است ده
م
ی
توان
هو از پرسش گفت
ی
پرسش ،انسان ت
ی
ح قدمت به
ی
ات
آدم
ی
است
(جوان
ی
،
1384
)
هو ،پژوهشگران .
ی
به را ت
صورت
ها
ی
مختلف
ی
تعر
ی
ف
کرده
اند
نظر به که
م
ی
رسد
ب
ی
با شتر
اند
ی
شه
ها
ی
انسان
شناخت
ی
مبتن
ی
بر
د
ی
دگاه
ها
ی
ماد
ی
نزد
ی
ک
تر
برخ .است
ی
از
تعار
ی
ف
مذکور
متوهم
ا
ی
ن
معنا
است
که
هو
ی
ت
هر
انسان
ی
منحصر
در
خود
او
ا
ست
که
با
ی
د
شناخته
شود
عدل ،(معمار
ی
و پور
،خاکسار
1391
:
173
-
174
)
در .
ی
ب ک
ی
ان
،
هو
ی
عبارت ت
است
از
آن
حق
ی
قت
و
ذات
انسان
ی
که
از
جهت
ی
مشابه
و
از
جهت
د
ی
گر
متما
ی
ز
از
ماه
ی
ت
د
ی
گران
است
.
ا
ی
ن
تما
ی
ز
ماهو
ی
عامل
تشخص
و
بازشناس
ی
ماه
ی
ت
ها
از
ی
کد
ی
گر
اساس نقش و بوده
ی
زندگ نحوه در
ی
او سلوک و
ا
ی
فا
م
ی
کند
جمش .
ی
د
ی
(
1393
:
85
)
هو
ی
اصل عناصر از بخش آن را ت
ی
شخص
ی
انسان ت
م
ی
داند
که
ع دنبال به
ی
ن
ی
پ ت
ی
داکردن
ش
قادر انسان ،
م
ی
شود
جا و شأن ،موضع
ی
در را خود گاه
مواجهه
،خدا با
د ،جهان
ی
خو و گران
ی
شا صورت به شتن
ی
مشخص سته
ک
او باور به .ند
،
هو
ی
باز ت
ی
اب
ی
خو
ی
ِنشت
خو
ی
نما و درک و ش
ی
جا ش
ی
راست گاه
ی
دا در خود ن
ی
هست ره
ی
پا و
ی
.است آن به بندبودن
امان
ی
مجذو و
یی
(
1390
:
14
)
معتقدند
در
مطالعه
شخص
ی
ت
،انسان
هو
ی
ت
جنبه
اساس
ی
و
درون
ی
است
که
به
کمک
آن
فرد
با
گذشته
ارتباط خود
می
ی
ا
بد
و
در
زندگ
ی
احساس
تداوم
و
ی
کپارچگ
ی
م
ی
ک
ند
کر قرآن در .
ی
روا و م
ی
ات
معصوم امامان
عبارات
بس
ی
ار
ی
اهم درباره
ی
جا و ت
ی
شناخت گاه
هو
ی
.دارد وجود انسان ت
1
روا در
ی
ت
ی
ا در
ی
:است آمده باره ن
«در
شگفتم
از
ک
س
ی
ک
ه
خود
را
1
.
به
نظر
م
ی
،حال این با ،ندارد وجود »نفس «هویت یا »انسان «هویت عنوان با اصطالحی دینی منابع در رسد
«معرفت از مراد که است نکته این بیانگر داللی حیث از و شده صادر »نفس «معرفت عنوان تحت مختلفی تعابیر
حقیقت به معرفت ،»نفس
به اگر معرفت از نوع این .است انسان
شود حاصل درستی
م
ی
تواند
آثار
همچون نتایجی و
معرفت
خدا
و
مسائل
مرتبط
با
آن
باشد داشته همراه به انسان برای را
.
بنابراین
نم
ی
توان
را »نفس «معرفت از مراد
و جزئی خودشناسی
ًاصرف
چ دانست؛ استعدادها و ملکات و عوارض و قوا به معرفت
.نیست خداشناسی اینها الزمه راکه
آن لوازم و خداشناسی در که است خالق با خود وجودی رابطه درک و انسان حقیقت کشف
مؤثر
همین از .است
روی
«معرفت معتقدند محققان برخی
نفس
مبدأ
خداشناسی
یزدی (مصباح »است
،
1390
الف
:
194
،نفس معرفت .)
آن از ،است انسان حقیقت به معرفت
ذاتی فقر به انسان که است معرفت از نوع این با که جهت
پی خود
م
ی
برد
در و
خدا به نتیجه
م
ی
پ
ی
وندد
،طباطبایی :.(نک
1389
ج ،
6
:
252
-
258
( طباطبایی بیان به .)
1389
ًاعادت نفس معرفت ،)
منجر انسان حقیقت معرفت به
م
ی
شود
حقیق تفسیر همان را نفس معرفت در سیر نیز آملی جوادی .
کشف و انسان ت
4. هو
ي
حق ت
ي
ق
ي
در انسان
اند
ي
شه
انسان
شناخت
ي
جواد
ی
آمل
ي
71
نشناخته
چگونه
م
ی
تواند
پروردگار
خود
»بشناسد را
(آمد
ی
،
1410
،
ج
4
:
341
)
ب در .
ی
د ان
ی
گر
ی
آمده
است
پ از که
ی
امبر
اکرم
:پرسیدند
«
چ خدا به معرفت راه
ی
ست؟
.»
حضرت
فرمودند
«شناخت :
نفس
ی
خود ا
شناس
ی
»
(مجلس
ی
،
1404
،
ج
70:72
)
کر قرآن .
ی
م
انسان
ها
را
ب
غفلت ه
نکردن
هو از
ی
ت
حق
ی
ق
ی
اند لزوم و
ی
حق درباره شه
ی
اص قت
ی
خو وجود ل
ی
فراموش و ش
خود اساس و اصل نکردن
توص
ی
ه
کر
ده
است
:(فصلت
53
؛
1
:حشر
19
)؛
2
برخ در
ی
روا
ی
ات
شناخت
انسان
از
،خود
پرفا
ی
ده
تر
ی
ن
شناخت
ها
«
ُةَفِرَعم
ِسَّفَنال
ُعَفأن
ِفِرَعامال
»
(
آمد
ی
،
1410
،
ج
2
:
172
)
و
ن
شناخت
ن
،انسان
جهل
به
همه
چ
ی
ز
دانسته
شده
است
:
«
ال
َلهَجت
َکَسَفن
ََّنِاَف
َلِهالجا
ِةَفِرَعم
ِهِسَفن
ٌلِهجا
َِّلُکِب
َش
ی
ٍء
»
(
:همان
598
)
.
ا با
ی
ن
،حال
ا
ی
چ همان ن
ی
ز
ی
است کرده فراموش امروز بشر که است
،
بد
ی
کنون مشکل که معنا ن
ی
«بحران بشر
هو
ی
ت
ی
که است »
نم
ی
داند
تجرب علم ،هنر ،صنعت
ی
ماد امکانات و
ی
برا
ی
چ
ی
قدرت چرا و ست
تحص
ی
است شده داده انسان به ثروت و صنعت ل
(جواد
ی
آمل
ی
،
1389
الف
:
363
)
هم .
ی
سبب مسئله ن
شده
است
در انسان
د
ی
دگاه
ها
ی
افراط نحو دو به مختلف
ی
تفر و
ی
ط
ی
تعر
ی
ف
شو
د
.
آن گاه
قدر
باال
مع که شده دانسته
ی
اش همه ار
ی
ا
بوده
(هنر
ی
،
1348
:
129
)
ه به و
ی
چ چ
ی
خود جز ،ز
،
متک
ی
ن
ی
.ست
ن گاه
ی
سقوط حد آن تا ز
م
ی
کند
انسان گرگ انسان که
م
ی
شود
(حلب
ی
،
1374
:
105
)
.
جواد
ی
آمل
ی
معتقد
است
ی
ک
ی
اهداف از
اصل
ی
اال رسوالن
ه
ی
هدا ،
ی
معرفت سمت به انسان ت
چ فهم و نفس
ی
ست
ی
او
ا
ست
(جواد
ی
آمل
ی
،
1388
الف
:
80
)
زعم به .
،وی
ظرف انسان
ی
شناخت ت
حق
ی
چ و قت
ی
ست
ی
خود
،را
خودشناس همان که
ی
فطر
ی
دارد ،است جامع و
(
همو
،
1389
:الف
107
)
.
او هویت
م
ی
داند
،آملی (جوادی
1389
الف
:
347
«وقتی :است معتقد طباطبایی .)
انسان
مشغول
مطالعه
و
سیر
در
آیات
نفس
خود
شود
و
ببیند
چگونه
به
پروردگار
خویش
احتیاج
دارد
و
چطور
در
تمامی
اطوار
و
همه
شئون
زندگ
ی
اش
ن
ی
ازمند
ی
ها
یی
،دارد
آنگاه
به
حقیقت
عجیبی
بر
م
ی
خورد
،
چون
م
ی
ب
ی
ند
نفسش
وابسته
مربوط و
به
عظمت
و
کبریا
و
خالصه
وجود
و
حیات
و
علم
و
قدرت
و
شنوایی
و
بینایی
و
اراده
و
محبت
دیگری
،است
و
جمیع
صفات
و
افعال
نفسش
قطره
ا
ا ی
ست
از
دریایی
بیکران
و
خوشه
ا
ا ی
ست
از
خرمنی
بی
،پایان
مخزنی
که
در
بها
و
روشنی
جمال و
و
جالل
و
کمال
وجود
و
حیات
و
قدرت
و
سایر
کماالت
غیرمتناهی
:(همان »است
253
( نوری .)
1395
که خود رساله در هم )
«ساختار
مفهومی
هویت
بر
پایه
منابع
نتیجه این به دارد نام »اسالمی
م
ی
رسد
»نفس «معرفت که
به
عنوان
مناسب
تر
ی
ن
که شده معرفی اسالمی منابع در هویت برای معادل
م
ی
تواند
و گوید پاسخ کیستم من پرسش به
جنبه
ها
.شود شامل را انسان گوناگون ی
1
.
«
ِرُنَس
ی
ْمِه
آ
ی
َانِتا
ِف
ی
ِقَافْآلا
ِفَو
ی
ْمِهِسُفْنَأ
َتح
ی
ی
َبَت
ی
َن
ْمُهَل
ُهَنأ
ُّقَحْلا
.»
2
« .
َالَو
َت
ک
ُوانو
ک
ِذََّلا
ی
َن
ُواسَن
َهََّلال
ْمُهَاسْنَأَف
ْمُهَسُفْنَأ
ِئَلُوأ
ک
ُمُه
َنُوقِسَافْلا
.»
5. علمي دوفصلنامه
انسان
پژوه
ديني ي
،
شماره
44
،
زمستان و پاييز
1399 72
توص روش با حاضر پژوهش
ی
ف
ی
تحل
ی
ل
ی
ا به پاسخ دنبال به
ی
ن
پرسش
که است
:
اند در
ی
شه
انسان
شناخت
ی
جواد
ی
آمل
ی
هو
ی
حق ت
ی
ق
ی
ترس چگونه انسان
ی
است؟ شده م
اهم
ی
ت
پاسخ
ده
ی
به
پرسش این
آنجا
ا
آدم اگر که ست
ی
،بشناسد را خود
م
ی
تواند
موانع
ی
قرار تکاملش راه سر بر که را
م از گرفته
ی
نت در و بردارد ان
ی
گمراه از را خود جه
ی
نادان و
ی
نجات
دهد
همه و
صحنه
ها
ی
زندگ
ی
فرد
ی
اجتماع و
ی
.بپندارد خدا محضر را
اهم
ی
انسان شناخت ت
ا به پاسخ
ی
ک انسان ًااساس که پرسش ن
ی
به و کجا از و ست
وس
ی
کس چه له
ی
از آمده
مهم
تر
ی
ن
در عوامل
هو
ی
ت
ی
اب
ی
شناخته انسان
م
ی
شود
با که
ی
جد توجه بدان د
ی
چنان .شود
کر قرآن که
ی
م
است کرده دعوت شناخت به را انسان همواره
(
آل
عمران
:
137
؛
1
:انعام
11
؛
2
:عنکبوت
20
؛
3
:حج
46
4
)
از .
قرآن منظر
،
افراد
ی
کاف معرفت از که
ی
ب
ی
بهره
اند
ح مانند
ی
از فروتر بلکه و وانات
آنها
هستند
:(اعراف
179
؛
5
:انفال
22
6
)
امام .
عل
ی
ن
ی
حد در ز
ی
ث
ی
م
ی
فرما
ی
ند
« :
َمِحَر
ُهَّلال
َمِلع ًاَرْما
ِنم
أ
ی
َن
َفو
ی
أ
ی
َن
َو
إل
ی
أ
ی
َن
»
(ف
ی
کاشان ض
ی
،
1406
،
ج
1
:
116
)
؛
«
کس کند رحمت خدا
ی
کجا از بداند که را
ا
قرار کجا در ،ست
جهت چه به و دارد
ی
است حرکت در
»
ّاصدرالم .
صراحت
ًا
خودشناس
ی
را
ک
ل
ی
د
همه
علوم
و
مبنا
ی
ا
ی
مان
به
آخرت
م
ی
داند
و
معتقد
است
ن
ی
ل
به
سعادت
اخرو
ی
،
در
گرو
شناخت
جهل و خود
به
آن
بزرگ
تر
ی
ن
اسباب
شقاوت
خال
ی
ق
در
آخرت
است؛
ز
ی
را
ک
س
ی
ک
ه
خود
را
،نشناسد
از
شناخت
خدا
عاجز
خواهد
بود
و
چن
ی
ن
ک
س
ی
ک
وردل
است
و
در
رده
بها
ی
م
محشور
خواهد
شد
.
لذا
بر
هر
انسان
ی
،
1
« .
ْدَق
ْتَلَخ
ْنِم
ِلْبَق
ک
ْم
ٌنَنُس
ِسَف
ی
ُوار
ِف
ی
ِضْرَأْلا
ُوارُظْنَاف
کی
َف
ک
َنا
ُةَبِقَاع
ُمْلا
ک
ِبَِّذ
ی
َن
.»
2
« .
ْلُق
ِس
ی
ُوار
ِف
ی
ِضْرَأْلا
ََّمُث
ُوارُظْنا
کی
َف
ک
َنا
ُةَبِقَاع
ُمْلا
ک
ِبَِّذ
ی
َن
.»
3
« .
ْلُق
ِس
ی
ُوار
ِف
ی
ِضْرَأْلا
ُوارُظْنَاف
کی
َف
َأَدَب
َقْلَخْلا
ََّمُث
ُهََّلال
ی
ُئِشْن
َةَأْشََّنال
َةَرِخْآلا
ََّنِإ
َهََّلال
َلَع
ی
ک
َِّل
َش
ی
ٍء
ِدَق
ی
ٌر
.»
4
« .
ْمَلَفَأ
ی
ِس
ی
ُوار
ِف
ی
ِضْرَأْلا
َتَف
ک
َنو
ْمُهَل
ٌبُولُق
ی
َنُولِقْع
َاهِب
ْوَأ
ٌنَاذآ
ی
َنُوعَمْس
َاهِب
َاهََّنِإَف
َال
َمْعَت
ی
ُرَاصْبَأْلا
َلَو
ک
ْن
َمْعَت
ی
ُبُولُقْلا
ِتََّلا
ی
ِف
ی
ِرُودَُّصال
.»
5
« .
ْدَقَلَو
َانْأَرَذ
َمََّنَهَجِل
ک
ِث
ی
ًار
َنِم
َِّنِجْلا
ِسْنِإْلَاو
ْمُهَل
ٌبُولُق
َال
ی
َنُوهَقْف
َاهِب
ْمُهَلَو
ْعَأ
ی
ٌن
َال
ی
َنُورِصْب
َاهِب
ْمُهَلَو
ٌنَاذآ
َال
ی
َنُوعَمْس
َاهِب
ِئَلُوأ
ک
ک
ِمَاعْنَأْلا
ْلَب
ْمُه
َُّلَضَأ
ِئَلُوأ
ک
ُمُه
َنُولِفَاغْلا
.»
6
« .
ََّنِإ
ََّرَش
َِّبَاوََّدال
َدْنِع
ِهََّلال
َُّمَُّصال
ُبْلا
ک
ُم
ِذََّلا
ی
َن
َال
ی
َنُولِقْع
.»
6. هو
ي
حق ت
ي
ق
ي
در انسان
اند
ي
شه
انسان
شناخت
ي
جواد
ی
آمل
ي
73
اعم
از
ِملعا
و
عام
ی
،
واجب
است
ک
ه
در
شناخت
خود
ب
ک
وشد
و
در
آن
ک
وتاه
ی
ن
ک
ند
(
صدرالد
ی
ن
ش
ی
راز
ی
،
1340
:
20
و
13
)
.
و
ی
در
جا
یی
د
ی
گر
اشاره
م
ی
کند
ک
ه
تمام
مراتب
مل
ک
و
مل
ک
وت
اال
ه
ی
در
دو
عالم
آفاق
و
،انفس
گنج
ی
را
م
ی
ماند
ک
ه
ک
ل
ی
د
ش
شناخت
هو
ی
خود ت
است
(
همو
،
1404
:
24
-
25
)
.
جواد
ی
آمل
ی
پ هم
ی
رو
دیدگاه
،مالصدرا
معتقد
است
«هو :
ی
ع انسان ت
ی
چ و است خداوند به ربط ن
ی
ست
ی
ارتباط بدون او
ب قابل ،خدا با
ی
تفس و ان
ی
ن ر
ی
»ست
(جواد
ی
آمل
ی
،
1388
ب
:
136
)
؛
جا در
ی
د
ی
گر
ی
می
گوید
«ادراک :
هو
ی
خدا شناخت و ادراک پرتو در انسان ِت
ی
دست به سبحان
م
ی
آ
ی
د
بنابرا و
ی
با انسان ن
ی
از د
ناح
ی
تعر مستقل موجود ه
ی
اساس مقصود و شود ف
ی
ا از
ی
تعر ن
ی
ا همان ف
ی
جاد
نهاد در معرفت
تعل و انسان
ی
کنون ِم
ی
حق به او
ی
خو قت
ی
»است ش
(
همو
،
1391
الف
:
32
)
.
وی
همچن
ی
ن
از
انسان
شناس
ی
خداشناس مقدمه عنوان به
ی
ی
اد
م
ی
کند
(
همان
:
75
،
62
و
21
)
سل .
ی
مان
ی
(
1396
)
هم
ا در
ی
ن
باره
م
ی
نو
ی
سد
:
آدم خرد و عقل
ی
نخست
ی
تکل ن
ی
ف
ی
رو که
به
رو
ی
قرار انسان
م
ی
دهد
خودشناس ،
ی
.است
به عقل
روشن
ی
انسان به
م
ی
گو
ی
د
با که
ی
برساند سعادت و کمال به را خود د
ی
تعب به ،ا
ی
ر
ی
،
بهتر
ی
تعب به و ببرد خود از را استفاده ن
ی
انسان ،سوم ر
ی
زندگ
ی
ا همه .کند
ی
در امور ن
صورت
ی
م
ی
سر
م
ی
شود
به و باشد شناخته را خود انسان که
پرسش
ها
ی
اساس
ی
درباره
هو
ی
خود ت
پاسخ
ها
یی
خودشناس پس .باشد داده خور در
ی
نخست
ی
تکل ن
ی
عقل ف
ی
در البته که است انسان
گام
ها
ی
با ًاقطع بعد
پرسش
ها
ی
د مهم
ی
گر
ی
قب از
ی
خداشناس ل
ی
رو
به
رو
م
ی
شود
با و
ی
به د
آنها
بدهد پاسخ
(
،سلیمانی
1396
:
97
-
98
)
.
حق شناخت امکان
ی
انسان قت
راه
ها
ی
حق و انسان شناخت
ی
وجود قت
ش
ی
ک
ی
مسائل از
ی
د از که است
ی
تاکنون رباز
پژوهش
ها
ی
کث
ی
ر
ی
ا با ،داده اختصاص خود به را
ی
ن
،حال
برخ اعتقاد به
ی
با را حاضر عصر ،محققان
ی
عصر د
حق و انسان شناخت بحران
ی
دانست او وجود قت
(مصباح
ی
زد
ی
،
1390
ب
:
31
)
ا علت .
ی
رو مسئله ن
ی
کرد
ناصواب
ی
انسان در که است
شناس
ی
کثرت .دارد وجود
داده
ها
ی
انسان
شناس
ی
رو از برگرفته
ی
کرد
تجرب
ی
با
وجود
فراوان
ی
و
عظمت
،آن
نه
تنها
نتوانسته
ابعاد
ناشناخته
را
حل
ک
،ند
بل
ک
ه
خود
دچار
نوع
ی
بحران
شده
است
(
همان
)
طبق .
اند
ی
شه
ها
ی
جواد
ی
آمل
ی
(
1389
الف
:
60
)
انسان شناخت
7. علمي دوفصلنامه
انسان
پژوه
ديني ي
،
شماره
44
،
زمستان و پاييز
1399 74
امکان
پذ
ی
ر
و است
دل دو
ی
ل
ی
انسان شناخت امکان در که
م
ی
توان
ا
قامه
ا از کرد
ی
قرار ن
هر ًالاو :است
انسان
ی
انگ
ی
هست شناخت اگر و دارد را جهان شناخت زه
ی
ا نداشت امکان
ی
انسان وجود در عطش ن
نهاد
ی
نه
نم
ی
شد
.
اال حکمت برخالف چون
ه
ی
ثان .است
ی
به مکلف انسان ًا
و جهان و خدا شناخت
و خلق روابط
و است خالق
ا
ی
زمان شناخت ن
ی
م
ی
برا که است سور
ی
معرفت و خود شناخت انسان
باشد ممکن شناخت ِدخو
،
تا چراکه
کس
ی
نشناسد را خود
نم
ی
تواند
د
ی
گر
ی
کس و بشناسد را
ی
که
نشناسد را معرفت اصل
نم
ی
تواند
اش
ی
ا
ی
د
ی
.بشناسد را گر
حق شناخت روش
ی
قت
انسان
اند در
ی
جواد شه
ی
آمل
ی
برا
ی
حق شناخت
ی
هو و انسان قت
ی
اص ت
ی
ل
ش
ن
ی
ازمند
بهره
گ
ی
ر
ی
ابزار از
شناخت
ی
درست
هستیم
معرفت که
ی
ا بر .بدهد انسان به واقع مطابق
ی
اساس ن
،
ابزارها
ی
بر معرفت
قوا اساس
ی
ادراک
ی
خ ،حس به انسان
ی
و عقل ،وهم ،ال
تقس قلب
ی
م
م
ی
شود
(جواد
ی
آمل
ی
،
1390
ب
:
297
)
جواد .
ی
آمل
ی
تقس با
ی
م
روش
ها
ی
1
وح ِشرو شش به معرفت
ی
ان
ی
شهود ،
ی
عقل ،
ی
نقل ،
ی
ر ،
ی
اض
ی
تجرب و
ی
،
هر کاربرد
ی
ک
را
ترس در
ی
جهان خطوط م
ب
ی
ن
ی
می ارزیابی
کند
(
همو
،
1389
الف
:
85
-
105
)
.
د از
ی
دگاه
،وی
تجرب روش به اکتفا
ی
معرفت ،
ی
ضع
ی
تک و ف
بعد
ی
(ماد
ی
انسان از )
دست به
م
ی
دهد
و
نم
ی
تواند
حق
ی
بنما را انسان کامل قت
ی
.اند
ًالمث
بن
ی
اسرائ
ی
ل
به
دلیل
حس معرفت به اکتفا
ی
تجرب و
ی
شد انحراف دچار
ند
و
فر
ی
سامر ب
ی
گوساله و خوردند را
شدند پرست
(
همو
،
1387
،
ج
4
:
510
-
511
)
.
جواد
ی
آمل
ی
ارز در
ی
اب
ی
روش
ها
ی
حق به معرفت
ی
وح روش ،انسان قت
ی
ان
ی
شهود ،
ی
نقل و
ی
را
روش
ها
ی
اال
ه
ی
انسان
شناس
ی
م
ی
داند
(
همو
،
1389
الف
:
107
)
نظر در .
،وی
وح روش
ی
ان
ی
عال
ی
تر
ی
ن
است شناخت روش
.
بنابرا
ی
ن
،
برا
ی
و انسان شناخت
حقا
ی
وجود ق
ی
اش
با
ی
خالق سخنان سراغ به د
خدا .رفت انسان
ی
حق متعال
ی
را انسان قت
ا طریق از
نب
ی
اول و ا
ی
ا
ی
.است کرده شرح ش
1
وی .است قائل تفاوت »«روش و »«راه بین آملی جوادی .
م
ی
گو
ی
د
علت یا فاعلی علت راه از را موجودی انسان «گاهی :
آن غایی
م
ی
شناسد
عالیم راه از نیز هنگامی و درونی اجزای طریق از زمانی و
ب
ی
رون
ی
اش
اما ،آثار و افعال و اوصاف یعنی ،
انسان .است راه پیمودن چگونگی شناخت روش
،دارد حسی و تجربی روش یا ،بشناسد را چیزی بخواهد که راهی هر از
و علوم سلطان روش یا و شهودی و عرفانی روش یا
ملکه
معارف
،
یعنی
وح
»ی
(
،آملی جوادی
1389
الف
:
77
.)
8. هو
ي
حق ت
ي
ق
ي
در انسان
اند
ي
شه
انسان
شناخت
ي
جواد
ی
آمل
ي
75
حق
ی
هو در اعتبار و قت
ی
انسان ت
ُب دو انسان در
ماد عد
ی
معنو و
ی
که است شده ملحوظ
ت
فک
ی
ک
نکردن
م
ی
تشخ و آنها ان
ی
ص
ندادن
اص
ی
اعتبار از ل
ی
اش
شناخت ،
ی
انحراف
ی
انسان از
م
ی
دهد
تفک .
ی
ا ک
ی
هم از دو ن
،
ب و
ی
ا ان
ی
نکه
کدام
تب در
یی
تع و ن
یی
هو ن
ی
حق ت
ی
ق
ی
ضرور ندارد کدام و دارد دخالت انسان
است ی
د عبارت به .
ی
گر
،
محکمات انسان
ی
متشابهات و دارد
ی
؛
برا
ی
تفس
ی
برا و انسان ر
ی
حق کشف
ی
با انسان قت
ی
محکمات به د
.کرد مراجعه
ی
عن
ی
با
ی
از را انسان متشابهات د
رو
ی
تفس محکمات
ی
ا به تا کرد ر
ی
حق ن
ی
قت
دست
ی
ک انسان که افت
ی
چ و ست
ی
و ست
هو چه
ی
ت
ی
دارد
(
همان
:
248
)
جواد اعتقاد به .
ی
آمل
ی
،
انسان در
تفک که دارد وجود ساحت نوع دو
ی
ک
نکردن
ا
ی
هم از نها
م
ی
تواند
تشخ در
ی
هو ص
ی
حق ت
ی
ق
ی
انسان
ا
ی
.کند خطر جاد
ی
ح و نبات به را انسان ساحت ک
ی
سوق وان
م
ی
دهد
طب همانا که
ی
عت
است انسان
خص و
ی
ح صه
ی
وان
ی
نبات و
ی
د ساحت و دارد
ی
خص که گر
ی
فرشته صه
خو
یی
ملکوت به را انسان دارد
سوق
م
ی
دهد
(
همو
،
1390
ب
:
114
-
118
)
برا .
ی
تع
یی
هو ن
ی
با انسان ت
ی
امور به د
ی
به که کرد استناد
تغ شخص و مکان و زمان تناسب
یی
نکن ر
چ منظور .د
ی
ز
ی
هو در که است
ی
حق ت
ی
ق
ی
دخ انسان
ی
ل
حت و دارد حضور انسان با همواره و بوده
ی
ن و برزخ و مرگ با
ی
جهنم و بهشت ز
نم
ی
توان
از را آن
چ آن و کرد جدا انسان
ی
ز
ی
ن
ی
انسان روح جز ست
ی
صالح عمل و تقوا به متصف
(
جواد
ی
آمل
ی
،
1391
الف
:
340
)
بنابرا .
ی
ن
،
امور
ی
مانند
و
ی
ژگ
ی
ها
ی
جسم
ی
،
جنس
ی
،
اقل
ی
م
ی
،
نژاد
ی
،
زبان
ی
،
نسب
ی
تمام و
ی
و
ی
ژگ
ی
ها
ی
ماد
ی
کل طور به و
ی
طب ساحت
ی
ع
ی
تغ که انسان وجود
یی
رپذ
ی
و ر
زوال
پذ
ی
ر
ب است
ی
رون
هو از
ی
حق ت
ی
ق
ی
انسان
است
تشخ در و
ی
هو ص
ی
ن کارا انسان ت
ی
ا .ست
ی
همان انسان وجود از بخش ن
متشابهات
است
نت در .
ی
برا جه
ی
تفس
ی
حق ر
ی
انسان قت
به
عنوان
ی
ک
با نوع
ی
چ د
ی
ست
ی
ذات
ی
وجود ات
انسان
را
وجود محکمات که
ش
تشک را
ی
ل
م
ی
دهد
،
کرد بررسی
.
حق فصل و جنس
ی
ق
ی
انسان
چ مقام در حکما
ی
ست
ی
حق
ی
ح را آن ،انسان قت
ی
معرف ناطق وان
ی
کرده
اند
ح .
ی
معنا به وان
ی
جوهر
ماد
ی
رشد
کننده
ا
ی
دارا که است
ی
حرکت خود اراده با و است حواس
م
ی
کند
(جرجان
ی
،
1304
:
47
)
.
ناطق
ی
ن ت
ی
که ز
معنا به
ی
مفاه درک
ی
کل م
ی
تما وجه ،است
ی
م فصل و ز
ی
ح و انسان ان
ی
است وان
(طباطبا
یی
،
1437
:
116
)
نوع که ،
م از را )(انسان
ی
سا ان
ی
جنس آن انواع ر
(ح
ی
جدا )وان
م
ی
کند
به انسان .
9. علمي دوفصلنامه
انسان
پژوه
ديني ي
،
شماره
44
،
زمستان و پاييز
1399 76
دلیل
بهره
مند
ی
ا از
ی
و ن
ی
ژگ
ی
ذات
ی
،
ی
عن
ی
اند قدرت
ی
فکر و شه
،
سا از
ی
ح ر
ی
با .است شده ممتاز وانات
ا
ی
ن
،حال
ب در
ی
واقع انسان قرآن ان
ی
د مالک با
ی
گر
ی
معرف
ی
کر قرآن منظر از .است شده
ی
م
،
بس
ی
ار
ی
ح از
ی
حق در ،ناطق وانات
ی
ن انسان قت
ی
در .ستند
آ
ی
ه
44
فرقان سوره
م
ی
فرما
ی
د
:
«
ْمَأ
ُبَسْحَت
َنأ
َأ
ک
ْمُهَرَث
ی
َنُوعَمْس
ْوَأ
ی
َنُولِقْع
ْنِإ
ْمُه
اِلإ
ک
ِمَاعْنَأْلا
ْلَب
ْمُه
ُّلَضَأ
ِبَس
ی
ًال
؛
آ
ی
ا
گمان
م
ی
بر
ی
ب
ی
شتر
آنان
م
ی
شنوند
ی
م ا
ی
فهمند؟
آنان
فقط
همچون
چهارپا
ی
ان
ا
،ند
بلکه
گمراه
ترند
ن مدثر سوره در .»
ی
ز
م
ی
فرما
ی
د
:
«
ک
ْمُهَنأ
ٌرُمُح
ٌةَرِفْنَتْسُم
؛
گورخران
ی
رم
ی
ده
»اند
(
:مدثر
50
)
ن .
ی
در ز
اعراف سوره
(
آ
ی
ه
179
)
م
ی
فرما
ی
د
:
«
ْدَقَلَو
َانْأَرَذ
َمَنهَجِل
ک
ِث
ی
ًار
َنِم
ِنجْلا
ِسْنِإْلَاو
ْمُهَل
ٌبُولُق
َال
ی
َنُوهَقْف
َاهِب
ْمُهَلَو
ْعَأ
ی
ٌن
َال
ی
َنُورِصْب
َاهِب
ْمُهَلَو
ٌنَاذآ
َال
ی
َنُوعَمْس
َاهِب
ِئَلُوأ
ک
ک
ِمَاعْنَأْلا
ْلَب
ْمُه
ُّلَضَأ
ِئَلُوأ
ک
ُمُه
َنُولِفَاغْلا
به ؛
ی
ق
ی
،ن
گروه
بس
ی
ار
ی
از
جن
و
انس
را
برا
ی
دوزخ
آفر
ی
د
ی
م؛
آنها
دل
ها
یی
دارند
که
با
آن
نم
ی
فهمند؛
و
چشمان
ی
که
با
آن
نم
ی
ب
ی
نند؛
و
گوش
ها
یی
که
با
آن
نم
ی
شنوند؛
آنها
همچون
چهارپا
ی
ان
ا
ند؛
بلکه
گمراه
تر
!
ا
ی
نان
همان
غافالن
ا
بنابرا .»ند
ی
ن
،
برا
ی
تما وجه
ی
ب ز
ی
ح و انسان ن
ی
و وان
گ
ی
اه
فقط
ح
ی
وان
فصل عنوان به ناطق
شان
کاف
ی
ن
ی
ست
،
فصل بلکه
ی
د فصول ا
ی
گر
ی
ن
ی
زمره در فرد تا است الزم ز
انسان
ها
قرار
گ
ی
رد
(جواد
ی
آمل
ی
،
1389
الف
:
150
)
.
جواد
ی
آمل
ی
(
1378
،
ج
1
:
370
)
معتقد
:است
معنا به نطق «اگر
ی
سخن
گفتن
ی
کل ادراک ا
ی
باشد
ب
ی
انسان حد انگر
ی
ن ت
ی
معنا به انسان ،عترت و قرآن فرهنگ در و ست
ی
ح
ی
ن ناطق وان
ی
منظر از .»ست
کر قرآن
ی
م
،
هر
از کس
سرما
ی
ه
ها
ی
فطر
ی
اش
ح و َدرَبن بهره
ی
فق ات
ی
هانه
،
سم
ی
بص و عانه
ی
نداشته رانه
جز بلکه انسان نه باشد
ء
ح
ی
است وانات
(
همو
،
1392
،الف
ج
31
:
339
)
اص اصل آن .
ی
ل
ی
هو که
ی
انسان ت
انسان و است
ی
و ت
ی
تأ را
م
ی
ن
م
ی
کند
ملکوت روح
ی
او
ا
ست
(جواد
ی
آمل
ی
،
1389
الف
:
282
)
به مفطور که ،
اال پشتوانه
ه
ی
است
(
همو
،
1392
ب
:
22
)
مت حبل فطرت .
ی
ن
ی
از که است
ی
خدا دست به سو ک
ی
سبحان
د از و
ی
ا و است انسان گردن به سو گر
ی
آس گرچه رشته ن
ی
ب
د
ی
دن
ی
ناد و
ی
ده
انگاشتن
ی
بار و
ی
ک
شدن
ی
از هرگز اما است
م
ی
رفتن ان
ی
ن
ی
ست
(
همو
،
1390
الف
:
40
)
سرما با را انسان خداوند .
ی
شهود علم ه
ی
و
حضور
ی
گران
بها
یی
تسو همان که
ی
آدم جان ه
ی
آفر است تقوا و فجور و الهام به
ی
است ده
(
همو
،
1378
،
ج
2
:
308
)
،
ب که
ه
ا واسطه
ی
اال معرفت ن
ه
ی
حق
ی
در را خود قت
ی
بنابرا .ابد
ی
ن
،
فصل و جنس عنوان به آنچه
تعر در
ی
دست به قرآن فرهنگ از انسان ف
م
ی
آ
ی
د
نها مالک و
یی
تع در
یی
هو ن
ی
حق ت
ی
ق
ی
،است انسان
تعب
ی
«ح ر
ی
متأله
است »
(
همو
،
1390
الف
:
15
)
.
10. هو
ي
حق ت
ي
ق
ي
در انسان
اند
ي
شه
انسان
شناخت
ي
جواد
ی
آمل
ي
77
بر
ا
ی
اساس ن
،
ح انسان جنس
ی
ح جامع شامل که است
ی
گ ات
ی
اه
ی
ح ،
ی
وان
ی
انسان و
ی
مصطلح
دارا
ی
و است نطق
م
ی
توان
ح معادل گفت
ی
«ح تفاوت البته .است ناطق وان
ی
«ح با »
ی
گ و »وان
ی
در اه
نابود و بقا
نشدن
او
ا
ست؛
ی
عن
ی
انسان روح
،
اصل جنبه که
ی
تأم را او
ی
ن
م
ی
کند
،
زنده
ا
ی
مانند است
هرگز که فرشتگان
نم
ی
م
ی
رد
ب وجود مدار از و
ی
رون
نم
ی
رود
آدم بدن گرچه ،
ی
فرع جنبه که
ی
را او
تشک
ی
ل
م
ی
دهد
م از ،
ی
ان
م
ی
رود
هم و
ی
و ن
ی
ژگ
ی
است فرشتگان با انسان فرق ،
(
همان
:
15
-
16
)
،
فصل و
ا
ی
تعر ن
ی
اخ فصل که ف
ی
است انسان ر
تعر برخالف
ی
منطق ف
ی
است »«تأله آن
.
1
«
تأله
»
ی
عن
ی
«خدا
خواه
ی
خداشناس به مسبوق
ی
ذوب و
الوه در شدن
ی
کر قرآن .»او ت
ی
اخ فصل را نطق م
ی
انسان ر
نم
ی
داند
کاف اما ،است الزم نطق ؛
ی
ن
ی
کس اگر چون ،ست
ی
س و صنعت و ابتکار اهل
ی
ول ،باشد است
ی
همه
ا
ی
نها
هوا خدمت در را
ی
»«انعام ،قرآن نظر از ،بگذارد نفس
2
«به و
ی
»مه
3
ح لذا .است
ی
ناطق وان
ی
رد در ،است انسان ،مردم توده اصطالح در که
ی
تأله و بوده او جنس ف
ش
حق در
ی
فصل قت
و الفصول
ی
است
(
همو
،
1389
الف
:
150
)
.
ا بر
ی
اساس ن
،
ا جنس
ی
تعر ن
ی
ب ف
ی
ذات انگر
ی
حق انسان ات
ی
ق
ی
ی
ا
عرف مصطلح انسان
ی
است
فصل و
ذات آن
ی
مم ات
ی
حق انسان ز
ی
ق
ی
را
مطرح
م
ی
کند
جواد .
ی
آمل
ی
ک در
ی
ف
ی
ا رابطه ت
ی
فصل و جنس ن
نکته
ا
ی
تذکر را
م
ی
دهد
که
چون
ذوب و تأله
خداباور در شدن
ی
تعب انسان نهان و نهاد در
ی
شده ه
حق
ی
و قت
ی
ن
ی
ب ز
ی
از ش
ی
چ ک
ی
ن ز
ی
ست
،
ی
عن
ی
ح
ی
چنان تأله و ات
تن درهم
ی
واقع که است ده
ی
ح ت
ی
ات
چ انسان
ی
ز
ی
دلباختگ و تأله جز
ی
اال جالل و جمال به
ه
ی
ن
ی
هر پس .ست
غبار گونه
غ
ی
ر
ی
ت
پذ
ی
ر
ی
1
امام بیان در انسان فصل و جنس به اخالق درس در آملی جوادی .
سجاد
می
و پردازد
م
ی
از دعا «اولین :گوید
نورانی دعاهای
سجادیه صحیفه
« که است انسان معرفی
هو؟ ما االنسان
،بدهی دیگری دست به را انسان معرفی .»
م
ی
گو
ی
د
همان این .است ناطق حیوان ،انسان
معنا را اسب که طور
م
ی
کند
معنا را حمار ،است صاهل حیوان
م
ی
کند
معنا را کبوتر ،است ناهق حیوان
م
ی
کند
ماهی ،است طائر حیوان
را
معنا
م
ی
کند
حیوان
سابح
،است
گاو
را
معنا
م
ی
کند
حیوان
خائر
،است
انسان
را
هم
م
ی
گو
ی
د
حیوان
ناطق
.است
ه
مین
!
ولی
وقتی
از
امام
سجاد
سؤال
بکنی
«
االنسان
ما
هو؟
»
،
فرمود
« :
ُنَاسْنَإلأ
َح
ی
هَلأَتُم
ِمَح
ی
ٌد
»
؛
فصل
اخیر
،انسان
ستایش
گری
حق
است
.
این
در
دعای
اول
صحیفه
سجادیه
است
.
فصل
اخیرش
حق
شناسی
است
که
بداند
اینها
نعمت
است
و
بداند
منعم
است خدا
و
در
برابر
منعم
سپاس
گزار
باشد
:
َو
ُوارْکشَأ
ِل
ی
َو
ال
ِنُورُفَکت
( »
21
/
08
/
1394
.)
2
« .
ْمَأ
ُبَسْحَت
َنأ
َأ
ک
ْمُهَرَث
ی
َنُوعَمْس
ْوَأ
ی
َنُولِقْع
ْنِإ
ْمُه
اِلإ
ک
ِمَاعْنَأْلا
ْلَب
ْمُه
ُّلَضَأ
ِبَس
ی
ًال
»
(
:فرقان
44
)
.
3.
«
ُلَثَم
ِذال
ی
َن
ُوالُمح
َةَارْوالت
ُمث
ْمَل
ی
َاهُولِمْح
ک
ِلَثَم
ِرَامِحْلا
ی
ُلِمْح
ًارَافْسَأ
»
(
ه ع م ج
:
5
. )
11. علمي دوفصلنامه
انسان
پژوه
ديني ي
،
شماره
44
،
زمستان و پاييز
1399 78
توح در کفر مانند
ی
د
،
نبوت
،
و معاد
...
غ با
ی
خداخواه رت
ی
اش
شر منظر از .دارد منافات
ی
انسان ،قرآن ف
حق
ی
ق
ی
کس
ی
ح محدوده در که است
ی
ح ات
ی
وان
ی
طب و
ی
ع
ی
نا
ی
حت ستد؛
ی
انسان
ی
خو ت
ی
را ش
فقط
به
نطق
ی
ح بلکه ،نکند محدود تفکر ا
ی
اال ات
ه
ی
خداخواه و تأله و
ی
فطر
ی
خو
ی
فعل به را ش
ی
و برساند ت
س در همچنان
ی
ر
ب
ی
انتها
ی
مظهر و خالفت مقام تا را انسان تکامل مراحل و بردارد گام تأله
ی
اسما ت
ی
حسنا
ی
اال
ه
ی
اال اخالق به تخلق و
ه
ی
بپ
ی
ما
ی
د
(
همان
:
150
-
151
)
.
لذا
خداخواه بدون
ی
نم
ی
توان
برا
ی
ح انسان
ی
ات
ی
نام زنده را او و کرد تصور
ی
.د
آملی جوادی
ا به توجه ضمن
ی
ا هرچند که اشکال ن
ی
تعر ن
ی
ف
اغ مانع اما ،است افراد جامع
ی
ار
ن
ی
ن فرشتگان شامل و ست
ی
ز
م
ی
شود
ق ،
ی
دن نشئه از مرگ به اشاره که را »«مائت د
ی
و
ی
برزخ مرحله به
ی
فرابرزخ و
ی
ا به ،است
ی
تعر ن
ی
اضافه ف
کرده
است
تعر لذا .
ی
نها ف
یی
«ح را انسان
ی
متأله
»مائت
دانسته
است
(
همو
،
1390
الف
:
19
)
ا جنس .
ی
تعر ن
ی
،ف
ذات
ی
قرآن انسان مشترک ات
ی
عرف مصطلح انسان با را
ی
ب
ی
ان
م
ی
کند
ذات ،آن فصل و
ی
مم ات
ی
قرآن انسان ز
ی
را
مطرح
م
ی
کند
.
ا پس
ی
تعر ن
ی
مانع و افراد جامع ف
اغ
ی
است ار
(
همو
،
1389
الف
:
150
)
در است ممکن .
ا
ی
ب ن
ی
ا ان
ی
ن
از عدول علت اگر ،که شود اشکال گونه
حق فصل عنوان به ناطق
ی
ق
ی
وجود ،انسان
انسان
ها
یی
که است
نم
ی
فهمند
درک و
نم
ی
کنند
درباره ،
ن تأله فصل
ی
ز
م
ی
توان
هم
ی
وارد را اشکال ن
کر
بس که د
ی
ار
ی
از
انسان
ها
زندگ طول در
ی
درک خود
ی
از
ندا تأله
رند
در و
پا
یی
ن
تر
ی
ن
ح درجات
ی
ز ات
ی
اجمال پاسخ .دارند ست
ی
به
ا
ی
نهفته آن خود در اشکال ن
است؛
بد
ی
ب ن
ی
،که ان
انسان
ها
یی
که
نم
ی
فهمند
درک و
نم
ی
کنند
افراد همان
ی
که هستند
تأ به
له
،
ی
عن
ی
حق
ی
انسان قت
،
نرس
ی
ده
اند
توض .
ی
تأ از مراد :آنکه ح
له
،
چنان
که
،است شده اشاره متن در
نوعی
ح
ی
وجود ث
ی
فقط نه است
مرتبه
ا
ی
علم
ی
معنا در .
ی
«
تأ
له
»
ح ،
ی
سم ات
ی
عانه
،
بص
ی
و رانه
ذوب
در شدن
اال ذات
ه
ی
ش ملحوظ
نت در .است ده
ی
ح به علم جه
ی
متأله ات
انه
نیست آن معنای به ًاصرف
انسان که
حق
ی
قت
ی
اال
ه
ی
فطر و
ی
دارد
.
از
هم
ی
ن
رو
آ مراد که است
ی
کر قرآن ات
ی
از م
انسان
ها
یی
که
نم
ی
فهمند
درک و
نم
ی
کنند
ن ادراک و علم مرتبه ،
ی
.ست
ی
عن
ی
ا به
ی
ن معنا ن
ی
ا که ست
ی
علم کسب از افراد ن
ی
ا
قوا
ی
ادراک
ی
محروم
ان
د
،
پا خود علم لوازم به چون بلکه
ی
بند
نبوده
اند
ح مرتبه به ،
ی
انسان ات
ی
نرس
ی
ده
اند
.
وقت
ی
گفته
م
ی
شود
ن نطق انسان فصل
ی
همه چراکه ،ست
انسان
ها
آنند از برخوردار
،
ا با
ی
ن
حال
خداوند
انسان را همه
نم
ی
داند
که است معلوم پس ،
علم مرتبه
ی
حق فصل در
ی
ق
ی
در ،ندارد تام دخالت انسان
نت
ی
جه
مرتبه
عمل سلوک
ی
ن
ی
.است شده لحاظ ز
12. هو
ي
حق ت
ي
ق
ي
در انسان
اند
ي
شه
انسان
شناخت
ي
جواد
ی
آمل
ي
79
ا از
ی
ب ن
ی
د مهم نکته ان
ی
گر
ی
ن
ی
روشن ز
م
ی
شود
ا آن و
ی
چنان :نکه
در معرفت اهل بزرگان که
متعال حکمت
ی
مطرح ه
کرده
اند
صدرال :(نک
شیرازی دین
،
1380
،
ج
2
،
:چهارم فصل
15
-
20
)
،
اگر انسان
در چه
نوع اما ،است واحد نوع راه آغاز
ی
ت
ش
است متفاوت حدوث مرتبه با بقا مرتبه در
.
ز
ی
هو را
ی
بر انسان ت
ت اساس
أ
حق له
ی
قت
ی
پو و متحرک است
ی
ا
،
د مراتب به نسبت مرتبه هر در و
ی
ص گر
ی
سرانجام و دارد رورت
جا
ی
نها گاه
یی
اش
با ،
صبغه
ملکوت
ی
اش
تع
یی
ن
م
ی
شود
.
تغ
یی
رناپذ
ی
ر
ی
اصل ساختار
ی
هو
ی
انسان ت
روح اصالت استناد به
،
اص عنصر که
ی
واقع و ل
ی
بوده انسان
،
آن دوام و روح تجرد و
،
مع که
ی
بقا ار
است انسان وحدت و
(سع
ی
د
ی
،مهر
1396
،
ج
2
:
222
)
اصل ساختار ،
ی
هو
ی
تغ انسان ت
یی
رناپذ
ی
ر
.است
ن
ی
هو که علت بدان ز
ی
اصل گوهر به انسان ت
ی
وجود
،ش
ی
عن
ی
اال فطرت
ه
ی
زوال هرگز که ،است
نم
ی
ی
ابد
،
«
َتَرْطِف
ِهالل
ِتال
ی
َرَطَف
َساالن
َلَع
ی
َاه
َال
ِدْبَت
ی
َل
ِقْلَخِل
ِهالل
»
:(روم
30
)
،
اصل عناصر
ی
هو
ی
از انسان ت
ب
ی
نرفتن ن
ی
است
.
در لذا
آ
ی
تبد ه
ی
ال با ل
ی
نف
ی
نف مطلق طور به جنس
ی
جواد .است شده
ی
آمل
ی
زوال علت درباره
ناپذ
ی
ر
ی
هو
ی
حق ت
ی
ق
ی
تغ است معتقد انسان
یی
ا ر
ی
هو ن
ی
ت
ی
با ا
ی
خدا جانب از د
بگ صورت
ی
رد
ی
از ا
غ جانب
ی
تغ را آن خداوند .رخدا
یی
ر
نم
ی
دهد
،
تقو احسن به را او چون
ی
آفر م
ی
ده
از احسن و است
ن ممکن آن
ی
غ ست؛
ی
ر
هم خداوند
نم
ی
توان
د
تغ
یی
ر
دهد
،
چن چراکه
ی
ن
قدرت
ی
را
ندارد
(جواد
ی
آمل
ی
،
1392
ب
:
190
)
ا البته .
ی
معنا به ن
ی
ن آن
ی
ه که ست
ی
عنصر چ
ی
هو عناصر از
ی
ت
ی
تغ انسان
یی
نکند ر
،
تغ بلکه
یی
موضع ر
ی
برخ
ی
عناصر
است ممکن آن
(
همو
،
1390
الف
:
20
)
در .
واقع
،
انسان فطرت
ی
گرچه
تبد
ی
ل
پذ
ی
ر
ن
ی
برخ اما ست
ی
نظر عوامل
ی
ش وسوسه ،غفلت مانند
ی
طان
ی
،
پندارگرا
یی
برخ و
ی
عمل عوامل
ی
خودب مانند
ی
ن
ی
هوس ،
مدار
ی
پ و
ی
رو
ی
و تکبر ،شهوات از
دن
ی
اگرا
یی
تضع سبب
ی
آن ف
م
ی
شود
(
همو
،
1392
ب
:
392
-
393
)
.
شا
ی
ا از د
ی
ب ن
ی
ان
آملی جوادی
پرسش
مقدر
ی
تما وجه درباره
ی
ب ز
ی
هو ن
ی
اصل ت
ی
در که انسان
ا
ی
مطرح نجا
تغ و شده
یی
رناپذ
ی
پ فصل و جنس با ،شده قلمداد ر
ی
ش
شود داده پاسخ گفته
،
ا به
ی
ب ن
ی
ان
هو اساس و جوهره که
ی
او فطرت به انسان ت
ا
ست
،
ا اما
ی
معنا به ن
ی
ن آن
ی
ن که ست
ی
از
ی
و رشد به
شکوفا
یی
ا
ی
ن جوهره ن
ی
انسان هر بلکه ،ست
ی
اخت به توجه با
ی
با خودش ار
ی
مس در د
ی
ترب ر
ی
اال ت
ه
ی
ل به
ا وازم
ی
هو ن
ی
پا ت
ی
ا عمل مرتبه در تا باشد بند
ی
هو ن
ی
ن قبل سطور در .کند شکوفا را ت
ی
ب ز
ی
ان
13. علمي دوفصلنامه
انسان
پژوه
ديني ي
،
شماره
44
،
زمستان و پاييز
1399 80
از مراد که شد
«
ح
ی
متأله
»
ًاصرف
ا به علم مرتبه
ی
حق ن
ی
ن قت
ی
ن آن به التزام مرتبه بلکه ،ست
ی
ز
کس اگر پس .است مطرح
ی
ا لوازم به
ی
حق ن
ی
پا قت
ی
هو نباشد بند
ی
حق ت
ی
ق
ی
اش
و نشده شکوفا
رشد
نم
ی
کند
،
انحراف دچار بلکه
م
ی
شود
.
ب
ه
عالوه
،
چنان
ب از که
ی
ان
آملی جوادی
استفاده
م
ی
شود
ه
ی
چ
گاه
هو در
ی
تغ انسان ت
یی
معنا به ر
ی
پد نسخ
ی
د
نم
ی
آ
ی
د
تغ اما ،
یی
معنا به ر
ی
رشدنا و ضعف
ی
افتگ
ی
بر
ترب موانع اثر
ی
ت
ی
ا
ی
جاد
م
ی
شود
نت در .
ی
ا جه
ی
ب ن
ی
با ان
آنجا
یی
تأ که
له
به
عنوان
شناخته انسان فصل
منافات شد
ی
ت ندارد؛
أ
همان است انسان فصل که له
رشد فطرت
ی
و فطرت .است شکوفاشده و افته
حق تمام نه و است انسان فصل جوهره انسان مجرد روح
ی
آن قت
،
شکوفا و رشد به و
یی
نیاز
تا دارد
عمل مرتبه در
رشد و
ی
افتگ
ی
حق تمام
ی
قت
.شود انسان تام فصل و انسان
ح لوازم
ی
ات
متأله
انسان در انه
هو
ی
حق ت
ی
ق
ی
دارا انسان
ی
لوازم
ی
حق از برخاسته که است
ی
است انسان وجود قت
،
به
گونه
ا
ی
که
بی
توجه
ی
پا و آنها به
ی
بند
نبودن
ا به
ی
ا سبب لوازم ن
ی
هو بحران جاد
ی
ت
ی
انسان در
می
ش
و
را او و د
ح از
ی
ات
حق
ی
ق
ی
اش
دور
م
ی
کند
ادامه در .
،
برخ
ی
ا از
ی
لوازم ن
می تشریح را
کنیم
.
1
.
پذ
ی
و رش
د به التزام
ی
عقا و ن
ی
د د
ی
ن
ی
حق اگر
ی
او تأله در انسان قت
ا
،ست
ی
عن
ی
ذوب در
خدا در او شدن
ا
ا ،ست
ی
لوازم و آثار خود ن
ی
دارد
،
ا مانند
ی
ا نکه
ی
وال ،نبوت اگر فرد ن
ی
ت
ی
فرع هر ا
ی
نپذ را جهاد و روزه ،نماز مانند
ی
ح رد
ی
ات
متأله
انه
اش
آس
ی
د ب
ی
است ده
.
نت در
ی
هو جه
ی
حق ت
ی
ق
ی
مخدوش را خود
کر
حق اگر .است ده
ی
فطرت به انسان قت
اال
ه
ی
او
ا
ست
،
خداگرا پس
یی
لوازم و
ش
ُب در چه ،
فرد عد
ی
و
ُب در چه
اجتماع عد
ی
نتا و آثار از
ی
آن ج
،
ی
عن
ی
منش از
أ
ها
ی
ک است او فطرت
جهت سبب ه
ده
ی
سو به انسان
ی
کمال
م
ی
شود
(مطهر
ی
،
1389
،
ج
24
:
258
)
ا بر .
ی
اساس ن
،
پ آنچه
ی
اال امبران
ه
ی
د عنوان به
ی
و ن
عقا
ی
برا آن از حاصل د
ی
انسان
آورده
اند
ب ،
ی
ن بشر فطرت با گانه
ی
ه و ست
ی
چ
عق
ی
ده
ا
ی
تحم او بر
ی
آنچه و است نشده ل
به
عنوان
ره
ا
وح ورد
ی
از
مجرا
ی
مقدس وجود
انب
ی
ا
جار انسان فطرت بر
ی
و شرح ،شده
حقا بسط
ی
ق
ی
است
به که
همان امتداد و است شده نهاده او فطرت در اجمال
رشته
ا
ی
بر خدا که است
آدم گردن
ی
نهاده
است
(جواد
ی
آمل
ی
،
1390
الف
:
41
)
.
گرا
ی
د به ش
ی
خداپرست و ن
ی
و
و خضوع
،پروردگار برابر در کرنش
گرا
ی
ش
ی
در که است
انسان فطرت
ریشه
هر و دارد
انسان
ی
کامل به تقرب و تعلق خواهان بالفطره