SlideShare ist ein Scribd-Unternehmen logo
1 von 12
Downloaden Sie, um offline zu lesen
‫‪sco‬‬
        ‫كانــون آرمــان شــريعتـي‬
                                                                 ‫ِ‬
                                                          ‫ق د س ی وح ش ی‬
                                                                       ‫ُ‬




           ‫‪Sco1385@Gmail.com‬‬




                                                                                                ‫ســارا شريعتی‬



          ‫4101‬    ‫شماره مقالـه :‬

            ‫21‬   ‫تعـداد صفحـه :‬

        ‫50/78‬    ‫آخرين بررسی :‬

        ‫6831‬     ‫تاريــخ تحـرير :‬

                                                                                                ‫‪www.shandel.org‬‬




                                    ‫موضـوع : نگاهی به انسان شناسیِ دينیِ باستید و جامعۀ ايران‬


‫‪Print‬‬   ‫‪search‬‬                                     ‫‪Prev‬‬         ‫1‬          ‫‪Next‬‬                         ‫‪Full‬‬      ‫‪Exit‬‬
‫قُدسی وحشی، نگاهی به انسان شناسی دینی روژه باستید‬
                                                           ‫ِ ِ‬                             ‫ِ‬

                                                       ‫ِ‬
‫جامعه ما شاهدِ ظهورِ اَشکال جدیدی در همه حوزههاست : دین، هنر، اندیشه، سبک زندگی... دین یکی از حوزههایی است که در این مدت،‬
                                                                                          ‫ٔ‬               ‫ِ‬                     ‫ٔ‬
                                     ‫ِ‬                                        ‫ِ ِ‬                                                  ‫ِ‬
‫تحوالت بسیاری را به خود دیده است و بسیاری از " اشکال نوین دین داری" در ایران سخن گفتهاند. در تحلیل این اَشکال، اغلب از دو مفهوم استفاده‬
   ‫میشود : خرافه گرایی، عرفی گرایی. برخی این اَشکال را به رشدِ خرافات در میان مردم نسبت میدهند و برخی به رشدِ عرفی گرایی در میان جوانان.‬
           ‫ِ‬                                                     ‫ِ‬
‫در مشاهدهٔ این اَشکال اما، همیشه به نظرم میرسید که هر کدام از این تعابیر، در جایی، به نحوی، دچارِ کاستی میشوند. هر کدام نمایانگرِ تحولی‬
‫در بخشی از اقشارِ اجتماعیاند و در همان حال نیز گاه به طورِ جامع، بیانگرِ اتفاقی که دارد میافتد، نیستند. چرا ؟ به این دلیل که این اَشکال، مُتِصلّب‬
   ‫َ‬
‫نیستند. سیالاند، مُدام جابجا میشوند. مُدام از دست مفاهیم ما سر میخورند و میلغزند و نظریه پرداز را گیج میکنند. در اینجا بود که به یادِ روژه باستید‬
                                                                                     ‫ِ ُ‬          ‫ِ‬
                                                                                                                        ‫افتادم و "قُدسی وحشی" او.‬
                                                                                                                             ‫ِ‬     ‫ِ‬
‫در معرفی روژه باستید، کلود راوله مقالهای نوشته است با این عنوان : "زندگی ـ کتابشناسی روژه باستید" و توضیح داده است که در زندگی باستید‬
       ‫ِ‬                                                                                                                     ‫ِ‬
                                                     ‫اتفاق خاصی نیافتاده است. زندگی او عبارتست از کتابها و آثارش. بیش از 0031 مطلب.‬
                                                                                                          ‫ِ‬                         ‫ِ‬
                                   ‫ِ‬     ‫ِ‬             ‫ِ‬
‫در اینجا من نخست اجماالً نگاهی به زندگی باستید میاندازم، سپس بحث وی را در خصوص "قدسی وحشی" معرفی میکنم و در پایان توضیح‬
                                                                                   ‫ِ‬
                                                    ‫میدهم که در کجا این مفهوم میتواند بیانگرِ واقعیت جدیدِ دین در جامعه ما باشد.‬
                                                                                ‫ِ‬

                                                                                                                               ‫روژه باستید کیست ؟‬
‫روژه باستید در سال 9891 در نیم ـ فرانسه در خانوادهای پروتستان به دنیا آمد. پدر و مادرش معلم بودند. لیسانس فلسفه میگیرد و بعد در دانشگاه‬
                               ‫ِ‬
‫بوردو، محل تدریس دورکیم، تحصیالتاش را ادامه میدهد. در این دوره در محافل شعر و ادبیات شرکت میکند. اشعارِ بسیاری میسراید و در یکی از‬
                 ‫ُ‬                                            ‫ِ‬                                                         ‫ِ‬      ‫ِ‬

‫‪Print‬‬    ‫‪search‬‬                                            ‫‪Prev‬‬        ‫2‬         ‫‪Next‬‬                                ‫‪Home‬‬         ‫‪Full‬‬       ‫‪Exit‬‬
‫اشعارش مینویسد که آنچه شورمندانه همیشه به جستجویش بودم، ماجرا بوده است. این جستجو نتیجه میدهد و در همین سالها، ماجرای زندگی‬
‫ِ‬
                                                                     ‫ِ‬
‫باستید آغاز میشود. سفر به سائوپالو به عنوان جانشین لوی اشتراوس، ماجرای زندگی باستید بود. در برزیل، در برابرِ ادغامِ نژادها و فرهنگهای مختلف‬
                                                                                         ‫ِ‬      ‫ِ‬
                   ‫شگفت زده میشود. مفاهیم ترکیب، ِالتقاط، ِانقطاع، درهم آمیزی، جامعه پذیری، ... در انسانشناسی باستید در آنجا شکل میگیرد.‬
                                                    ‫ِ‬                                                             ‫ِ‬
‫اولین دروساش در دانشگاه در خصوص جامعه شناسی هنر است. بعد واردِ عرصه روانشناسی اجتماعی میشود. او در سال 5691، پس از بازگشت‬
                                             ‫ِ‬         ‫ٔ‬                      ‫ِ‬           ‫ِ‬
‫به فرانسه، کرسی مردم شناسی دینی را در سوربون به دست میآورد و چندی بعد، به عنوان جانشین گورویچ، مسئول مرکزِ جامعه شناسی معرفت،‬
       ‫ِ‬                 ‫ِ‬             ‫ِ‬       ‫ِ‬                                                   ‫ِ‬          ‫ِ‬
                                                                                                                     ‫میشود.‬
                                                   ‫مهمترین حوزههای تَعلّق و فعالیتهای فکری باستید را، همکاراناش بدین ترتیب نام بردهاند :‬
                                                                                                 ‫ِ‬
                       ‫ِ‬
‫جامعه شناسی دین، تفسیرِ تمدنها، هنر و روانشناسی اجتماعی و من شاید، به دلیل فصل جامعه شناسی رویا در کتاباش تحت عنوان "رویا، خلسه،‬
                                         ‫ِ‬             ‫ِ ِ‬                            ‫ِ‬                                        ‫ِ‬
‫جنون" ( 2791 )، بتوانم اضافه کنم : رویاها. این تنوعِ حوزهها، باعث شده است که برخی از گستردگی ـ اگر نگوییم آشفتگی ـ اندیشه باستید نام ببرند اما‬
                     ‫ٔ‬        ‫ِ‬
‫آنچه که این پراکندهها را به هم میپیوندند و سرِنَخ همه نوشتههای باستید است، اَمرِ قُدسی است. اندیشه باستید سیستم ندارد. خودش میگوید : اندیشه‬
‫ٔ‬                                             ‫ٔ‬                                         ‫َ ِ ٔ‬
                                                 ‫تاریک و مَغشوش را به سیستمهای کالن توضیح گر ( مارکسیت یا استروکتورالیست ) ترجیح میدهد.‬
                                                                                                       ‫ِ‬
‫ِ‬
‫دو چهره در باستید تاثیرگذار بودهاند : دورکیم و بِرگسون. از بِرگسون "ایدهٔ خیزش حیات" ( ‪ ) Elan vital‬را وام میگیرد و این بحث که دین، برخالف‬
                                                               ‫ِ‬
                                                                                                                                              ‫ِ‬
‫بحث دورکیم، صرفاً یک امرِ اجتماعی نیست. از نظرِ باستید، عرفان گرایی تَبلورِ اَندیْویدوالیسم دینی است. باستید همچنین به تأسی از بِرگسون و تفکیکاش‬
                                                          ‫ِ‬
‫میان ادیان ِاستاتیک و ادیان دینامیک، میان آنچه ادیان کُنسروی مینامد ( منظور ادیان استاتیک، ایستا و فُسیل شده ) و ادیان زنده و پویا، تفکیک قائل‬
                         ‫ِ‬                                   ‫ِ‬                              ‫ِ‬            ‫ِ‬            ‫ِ‬               ‫ِ ِ ْ‬
               ‫ِ‬       ‫ٔ‬                         ‫ِ‬                            ‫ِ ِ‬
‫میشود و اما از دورکیم و مکتب دورکیمی، روژه باستید، تفکیک میان امرِ عرفی و امرِ قُدسی، تفکیک میان دین و جادو و نظریه جوشان اجتماعی را وام‬
                                                                                                                   ‫ِ‬
                                                   ‫ِ ِ‬                    ‫ِ ِ‬                                                       ‫ِ‬
                           ‫میگیرد و تحت تاثیرِ نظریه غلیان اجتماعی دورکیم در صورِ بنیانی حیات دینی، صورِ بنیانی حیات عرفانی را طرح میریزد.‬
                                                                                                          ‫ِ‬      ‫ٔ ِ‬
‫‪Print‬‬    ‫‪search‬‬                                            ‫‪Prev‬‬        ‫3‬         ‫‪Next‬‬                                ‫‪Home‬‬         ‫‪Full‬‬       ‫‪Exit‬‬
‫در این میان، باستید به دورکیم نزدیکتر است اما به نسبت او، جایگاهِ بیشتری برای روانشناسی در کارش قائل میشود.‬
                                                                                 ‫ِ‬
‫ِ‬                       ‫ِ‬                                                                             ‫ِ‬            ‫ِ ِ‬
‫در مقالهای تحت عنوان "عرفان گرایی بیخدا" که در سال 1391 منتشر میکند، مینویسد : اگر عرفان گرایی، ادغامی میان معبود و عابد باشد، میان‬
                                                                         ‫ِ‬
‫نفس انسانی و روح الهی، چگونه میتوان این تجربه را بیان کرد ؟ در مدت این تجربه، در خَلسهایم و تنها زمانی میتوانیم از آن سخن بگوییم که از خلسه‬
                                                                                                                           ‫ِ‬            ‫ِ‬
                                                                                                                                 ‫خارج شویم.‬
                                                    ‫ِ‬                                                     ‫ِ‬
 ‫"غلیان اجتماعی" یکی از نظریات پنهان و کار نشدهٔ دورکیم است. در سالهای 0391، در کالج سوسیولوژی، ( ‪ ) college de sociologie‬باتای، کییوآ،‬
                                                                                                                                 ‫ِ‬
‫ایریس... به واسطه مارسل موس به بازخوانی "جامعه شناسی دینِ" دورکیم میپردازند و این نظریه و همچنین امرِ قدسی را در کارِ دورکیم مجدداً موضوعِ‬
                                                                                      ‫ِ‬             ‫ِ‬                     ‫ٔ‬
                                                         ‫مطالعه خود قرار میدهند. باتای میگوید : امرِ قدسی در واقع افسار گسیختگی شورمندیست.‬
                                                                     ‫ِ‬                                                               ‫ٔ‬

                                                                                                                                   ‫قُدسی وحشی‬
                                                                                                                                        ‫ِ‬
‫ِ‬
‫"قُدسی وحشی" آخرین اثرِ باستید است. مجموعهای از مقاالت که به کوشش هانری دروش پس از مرگش به چاپ رسید. این کتاب در ادامه مطالعات‬
        ‫ٔ‬                                                    ‫ِ‬                                                           ‫ِ‬
                                                                  ‫رودلف اوتو، روژه کاییوا، میرچا الیاد، تاملی در خصوص امرِ قدسی است.‬
                                                                                   ‫ِ‬
‫ِ‬
‫از نظرِ باستید، قدسی وحشی، یکی از اَشکال تجربه امرِ قدسی است که از هنجارهای معمول اجتماع تبعیت نمیکند و از نهادهای مَشروع و مُحافظ‬
                                                    ‫ِ‬                                    ‫ِ ٔ‬                         ‫ِ‬
‫تجربه قدسی، خروج میکند. قدسی وحشی که باستید تحت عنوان قدسی نهادگزار (‪ ،)sacré instituante‬در تضا ِ با قدسی نهادینه ‪sacré instituée‬‬
                ‫ٔ‬       ‫ِ‬       ‫د‬                                      ‫ِ ِ ِ‬                            ‫ِ‬                               ‫ٔ‬
‫سازمانهای رسمی دین طرح میکند زمانی شکل میگیرید که امرِ قدسی در نهادِ دین سرد، ایستا و خشک میشود. در این حال، جامعه، امرِ قدسی گرم‬
    ‫ِ‬                                                                                                                     ‫ِ‬
                                                                    ‫و پویا را بازآفرینی میکند. این امرِ قدسی گرم را باستید، قُدسی وحشی مینامد.‬
                                                                                 ‫ِ‬                    ‫ِ‬
‫روژه کاییوا میگوید دین، مدیریت امرِ قدسی است. اولین کارِ نهادِ دین، تنظیم و مدیریت تجربه امرِ قدسی است. یعنی اهلی و رام کردن و یا برانگیختن‬
‫ِ‬                                                  ‫ِ ٔ‬                                                       ‫ِ‬

‫‪Print‬‬    ‫‪search‬‬                                           ‫‪Prev‬‬        ‫4‬         ‫‪Next‬‬                                ‫‪Home‬‬        ‫‪Full‬‬          ‫‪Exit‬‬
‫آن. روژه باستید این ایده را در اثرش قدسی وحشی وام میگیرد و اشاره میکند که وقتی مدیریت نباشد و یا زمانی که مدیریت سرد شده و یا در شرایطی‬
                                                                                                   ‫ِ‬
‫که مدیریت، اقتدارمنشانه است و با ممنوعیت مُترادف میشود، امرِ قدسی در واکنش به این شرایط، وحشی میشود. درنتیجه قدسی در چه شرایطی‬
                                                                                           ‫ِ‬
‫وحشی میشود ؟ از سویی در شرایطی که مدیریت قُدسی سرد و خشک میشود و از سوی دیگر زمانی که ممنوعیتهای بسیار مَحصورش میکنند.‬
                                                                                  ‫ممنوعیتهایی که خود دعوتی به خطور و تَخطی از آنهایند.‬
‫قدسی وحشی یک قدسی خودانگیخته است، یک قدسی پَخش، مُنتشر و نه رام در یک نهاد. قدسی وحشی بیان قدسیایست که توسط نهادِ دین به‬
             ‫ِ‬                 ‫ِ‬           ‫ِ‬                                    ‫ِ‬                            ‫ِ‬               ‫ِ‬
                       ‫رسمیت شناخته نمیشود، و یکی از دالیلی که آن را به رسمیت نمیشناسد اینست که نهادِ دین این تجربه را دینی نمیداند.‬
‫قدسی وحشی درنتیجه، یک قدسی غیرِ نهادینه است، نمیتواند خود را به رسمیت بشناساند، سیال و بیشکل است، ممنوعیتها را زیرِ پا میگذارد و‬
                                                                                                      ‫ِ‬                     ‫ِ‬
‫کارکردی مخاطره آمیز به خود میگیرد و این همان تجربه ترانسگرسیون ‪ transgression‬تَخطی است، آن چنان که باتای از آن حرف میزند، تجربهای در‬
                                                                                   ‫ٔ‬
‫مرزِ ممنوعیت. ممنوعیت مرز است. محدودیت است و چون سرکوب میشود نیازمندِ بیان خود است. در جستجوی راهی برای تظاهر، ظهور، نشان دادن‬
‫ِ‬                                                       ‫ِ‬
                                                           ‫خود. ممنوعیت، نیازمندِ تَخطی است. این تخطی اگر کنترل نشود، خطرناک میشود.‬
                                                                                                           ‫ِ ِ‬
 ‫مدیریت قدسی مشخصاً از خالل آیینها صورت میگیرد. آیینها سه کارکرد دارند : نخست محافظت کننده اند، بدین معنا که از یاد و خاطرهای‬    ‫ِ‬
 ‫محافظت میکنند و جاودانهاش میکنند، سپس هم چنان که وان ژنپ میگوید، آیین گذارند، همراه انسان در همه مراحل گذار : تولد، بلوغ، ازدواج و‬
                             ‫ِ‬     ‫ٔ‬
 ‫مرگ. و همچنین کارکردِ افسونگری و جادویی دارند. وقتی یکی از این کارکردها بر دیگر کارکردها غلبه میکند، مثالً وقتی کارکردِ محافظت کننده غلبه‬
‫کند، آیینها تکراری و موروثی میشوند و پویایی خود را از دست میدهند و وقتی وجه افسونگری غلبه کند، غیرِ قابل کنترل و خطرناک میشوند. از نظرِ‬
                                   ‫ِ‬                          ‫ٔ‬
                        ‫ٔ ِ‬                                          ‫ِ‬                  ‫ِ‬                ‫ِ‬                    ‫ِ‬
 ‫باستید، اهمیت "جشن، خَلسه، جوشان اجتماعی در فرهنگ جوانان" ( به عنوان نمونه در کنسرتهای راک... ) نمایانگرِ غلبه یافتن آخرین کارکرد و فعال‬
                                               ‫ِ ِ‬                                        ‫ِ‬                      ‫ِ ِ‬
                               ‫شدن الگوهای ابتدایی حیات دینی است. در اینجا قدسی وحشی ظهور مییابد و در جستجوی اَشکال بیان خویش است.‬     ‫ِ‬

‫‪Print‬‬    ‫‪search‬‬                                         ‫‪Prev‬‬        ‫5‬         ‫‪Next‬‬                              ‫‪Home‬‬        ‫‪Full‬‬      ‫‪Exit‬‬
‫این بحث باستید در خصوص قدسی وحشی است. اما توجه به این نکته نیز ضروری است که موضوعِ این قدسی میتواند دین باشد چرا که دین زمینه‬
                                                                                                      ‫ِ‬      ‫ِ‬               ‫ِ‬
                                         ‫ِ‬
‫و میدان مُرجح امرِ قدسی است. اما در عصرِ جدید امرِ قدسی حوزههای دیگر را هم پوشانده است و موضوعات غیرِ دینیای چون فرد، خانواده، ورزش... را‬
                                                                                                                            ‫ِ َِ‬
 ‫ِ‬
‫نیز در برگرفته است. یک انسان شناس فرانسوی، آلبرت پییت با مطالعه این اَشکال جدید از "قدسی الئیک" نیز صحبت میکند. درنتیجه میتوان بحث‬
                                               ‫ِ‬               ‫ِ‬         ‫ٔ‬                              ‫ِ‬
                                                                                                 ‫باستید را به عرصههای دیگر نیز تعمیم داد.‬

                                                                                                                                ‫ِ‬
                                                                                                                          ‫نگاهی به وضعیت ایران‬
‫حال با توجه به این بحث و نظریه قدسی وحشی باستید، نگاهی به جامعه خودمان و اشکال جدیدِ دینداری و خصوصاً دینداری جوانان بیاندازیم. آنچه‬
                       ‫ِ‬                              ‫ِ‬              ‫ٔ‬                      ‫ِ‬    ‫ٔ ِ‬
                                                                                         ‫که ما در این آیینها و مراسم دینی شاهدیم، چیست ؟‬
                                                                                                             ‫ِ‬
‫عرفی گرایی ؟ به زمین کشاندن خدایان و قدیسین ؟ بله. این هست. چون میبینیم که خصلتها و شاخصهای انسانی به قِدیسین میدهیم و امرِ‬
                                                                                                   ‫ِ‬
                                                            ‫قدسی را روزمره میکنیم تا در سیاست و زندگی روزمره از آنها استفاده کنیم.‬
                                                                                         ‫ِ‬
                                                                                                                     ‫ِ‬
‫یا افسونگری مُجدد ؟ آسمانی کردن و تعالی بخشیدن به خدایان و قدیسین ؟ جادویی کردن و خرافی شدن ؟ بلی. این هم هست چون از سوی دیگر‬
              ‫شاخصهای فَرا انسانی و خارق العاده برایشان قائلایم و در واکنش به سرد شدن و سیاسی شدن دین میخواهیم از آنها محافظت کنیم.‬
                                                ‫ِ‬
‫من فکر میکنم در این ایام و در این آیینها، خصوصاً در میان جوانان ما بیش از هر چیز با "قدسی وحشی" روبروییم. با قدسیای که از دین فراتر رفته،‬
                                                  ‫ِ‬                        ‫ِ ِ‬
                                                           ‫ِ‬
‫چون دین نهاد دارد و نهاد میخواهد تَصرفاش کند و مدیریتاش کند. امرِ قدسی از ( تحت سیطرهٔ) نهاد درآمده، دیگر عرصههای اجتماعی را تصرف کرده‬
‫و میل به تَخطی دارد، میخواهد ممنوعیتها را زیرِ پا بگذارد، میخواهد به مرزِ ممنوع نزدیک شود. این ممنوعیتهایی که زندانیاش کردهاند، در عین حال‬
     ‫ِ‬
‫دعوتی هستند به خُطور. این رفتار از جنبههایی شبیه به تحلیل باستید از واکنش جوانان در سال 86 فرانسهاند. در برابرِ جامعهای که برای همه چیز نهاد‬
                                                     ‫ِ‬             ‫ِ‬               ‫ِ‬


‫‪Print‬‬    ‫‪search‬‬                                         ‫‪Prev‬‬         ‫6‬         ‫‪Next‬‬                              ‫‪Home‬‬         ‫‪Full‬‬        ‫‪Exit‬‬
‫درست کرده، عُرف و هنجاری تعریف کرده و استانداردهایی قائِل شده است. جامعه کنترل، جامعه مراقبت، جامعهای که شور را هم میخواهد مدیریت‬
                                            ‫ٔ‬            ‫ٔ‬
                                                                              ‫کند، وحشی را هم میخواهد مدیریت کند؛ موفق یا ناموفق.‬
‫در مراسم عزاداری امسال یادِ باستید افتادم. اگر او میبود و جامعه ما را میدید میتوانست از کاتِگوری دیگری هم حرف بزند، "مدیریت قدسی وحشی" !‬
        ‫ِ ِ‬                             ‫ِ‬                                ‫ٔ‬                                              ‫ِ‬       ‫ِ‬
                                                                                ‫حتی این میل به خُطور را هم دولت میخواهد مدیریت کند.‬
                                                                                                                               ‫ِ‬
          ‫ِ‬
‫دورکیم در مطالعه جوامع استرالیایی، زمانهای اجتماعی این جوامع را به طورِ متناوب در دو مرحله تبیین میکرد : مرحله روزمرگی و ثبات اجتماعی‬
                         ‫ٔ‬                                                         ‫ِ‬                             ‫ٔ ِ‬
                           ‫ِ‬
‫که در آن مردم به طورِ پراکنده سرگرمِ مسائل روزمره و فعالیتهای اقتصادی خود هستند و مرحله جوشان اجتماعی. حیات اجتماعی انسانها به تناوب‬
                                        ‫ِ‬      ‫ٔ‬                                               ‫ِ‬
                         ‫ِ‬                                  ‫ٔ‬                 ‫ِ‬            ‫ِ‬        ‫ِ‬
‫از این دو مرحله تشکیل میشود. شرایط اجتماعی ما اما، از تناوب معمول دو مرحله "روزمرگی" و "جوشان" در دیگر جوامع بشری با دو ویژگی متمایز‬
‫ٔ‬                ‫ِ‬              ‫ِ‬     ‫ٔ‬                                              ‫ِ‬
‫میشود : نخست، مُداوم بودن جوشان اجتماعی به نسبت روزمرگی و همچنین سلطه و تاثیرِ سیاست بر همه سطوح زندگی. در خاک زلزله خیزِ جامعه‬
                                                                                                       ‫ِ‬        ‫ِ‬
‫ما که در کمتر از سی سال تاریخ یک قرن را به طورِ فشرده تجربه کرده است، هنوز جراحتهای انقالب و جنگ بر خاطرهاش ترمیم نشده است و حافظه‬
‫ٔ‬                                                                                                            ‫ِ‬
‫سیاسی ( صفها و سنگرها )، عامل تعیین کنندهٔ رفتارِ اجتماعی مردم است. در سرزمین پهناورِ ما که غنایش در تکثرِ فرهنگی است اما زخم ستم قرون‬
       ‫ِ ِ‬                                                ‫ِ‬                     ‫ِ‬                          ‫ِ‬
                                  ‫ِ‬
‫نیز در حافظه قومی جامعه هنوز مُداوا نشده و آمادهٔ آنکه با کوچکترین "بیمالحظه گی" به خونریزی بیافتد، نوبت روزمرگی خیلی دور و خیلی دیر فَرا‬
                                                                                                                        ‫ٔ ِ‬
            ‫میرسد. ما در جوشان اجتماعی مدام زندگی میکنیم. هر بار در معرض حادثهای، زلزلهای، ماجرایی هستیم که میتواند سرنوشت ساز باشد.‬
                                                                         ‫ِ‬                                    ‫ِ‬       ‫ِ‬
                                                                                      ‫ِ‬                  ‫ٔ‬      ‫ِ‬
‫از سوی دیگر، برخالف مدرنیته غربی که دچارِ کاستی آیینهاست، ما با تورمِ آیینها، و تورمِ مناسبتها روبروییم. هر روز مناسبتی دارد و برای‬
        ‫ِ ِ‬                                                                                                                      ‫ِ‬
‫بزرگداشت این مناسبت، آیینهایی برگزار میشود. البته که جامعه به جشنها و عزاهای خودش، احتیاج دارد، به گریز از روزمرگی، به نقاط عطف تاریخی،‬
                                                                                         ‫ِ‬       ‫ِ‬     ‫ِ‬
                                                                        ‫اما، جامعه نمیتواند و نباید در وضعیت جوشان اجتماعی مُدام زندگی کند.‬
‫ِ‬                                                                                                                      ‫ِ‬
‫در تحلیل این وضعیت جوشان باستید از مفهومِ " کالمِ غایب" استفاده میکند. زمانی که مساله نمیتواند به زبان بیاید، در رفتار و در افسار گسیختگی‬
                                                                                                                                 ‫ِ‬
‫‪Print‬‬    ‫‪search‬‬                                          ‫‪Prev‬‬        ‫7‬         ‫‪Next‬‬                               ‫‪Home‬‬        ‫‪Full‬‬          ‫‪Exit‬‬
‫خشم و شور، تَجلی مییابد. من فکر میکنم، مدیریت و ممنوعیتها که اجازهٔ بُروزِ آن "کالمِ غایب" را به جوانان ما نمیدهد، حافظههای خاموشی که از‬
                                 ‫ِ‬
       ‫جامعه ما غارِ دِموستِنسی ساخته است که هر فُرارَوی در آن، در زندگی مان جراحتی ایجاد میکند، عامل ظهور و رشدِ این قدسی وحشی است.‬
                  ‫ِ‬                     ‫ِ‬                                    ‫ِ‬                                          ‫ْ‬           ‫ٔ‬
        ‫ِ‬                     ‫ٔ‬                ‫ِ‬                          ‫ِ‬
‫در اروپا، جوشان دورکیمی وجه پنهان و اغماض شدهٔ میراث دورکیم است. در ایران جوشان اجتماعی شاید وجه پایدار و مداومِ میراث دورکیمی‬
                                                                                                   ‫ٔ‬           ‫ِ‬
                                                                    ‫ّ‬                                  ‫ِ‬
‫باشد. اما این جوشان برخالف جایگاهاش در جامعه شناسی دورکیم، خالق نیست. چرا ؟ چون مدیریت شده است و نه خودانگیخته، ادغامِ ضمیرهای‬
                                                                               ‫ِ‬
                                                                                                                    ‫مدیریت شده !‬
                                                                             ‫این بحث را با اشاره به یکی از آثارِ باستید، نتیجه گیری میکنم :‬
‫عنوان یکی از آخرین آثارِ باستید "پرومته و کرکس او. درآمدی بر مدرنیته و ضدِ مدرنیته" است. ظاهراً این عنوان، بزرگداشتی از گورویچ است که‬
                                                                                           ‫ِ‬                                       ‫ِ‬
                                                             ‫ِ ِ‬
‫تمدن مدرن را "تمدن پرومتهای" میخواند، تمدنی که میخواهد از محدودیت شرایط انسانیاش فراتر رود و بر جهان و بر طبیعت مسلط شود. اما باستید‬
                                                                                                                         ‫ِ‬              ‫ِ‬
‫یادآوری میکند که پرومته کرکسی هم داشت که هر روز جگرش را میجوید ! و او این کرکس را در حضورِ همزمان دیسکورهای ضدِ مدرن، همراهِ زیست‬
‫ِ‬                             ‫ِ ْ‬
‫مدرن میدید. مدرنیته همواره کرکس خود را نیز با خود همراه دارد. درنتیجه به گفته باستید، جامعه شناسی کاربردی میبایست در عین حال جامعه شناسی‬
‫ِ‬                  ‫ِ‬                        ‫ِ‬                  ‫ٔ‬                                            ‫ِ‬
               ‫ِ‬                                         ‫ٔ ِ‬                  ‫ِ‬                        ‫ِ‬                            ‫ِ ّ‬
‫تَخیّل خَالق هم باشد. باید گفتگویی میان این دو برقرار کنیم. میان آنها که از همه اسباب مدرنیته برخوردار نشدهاند و درنتیجه خواهان آنند و آنها که‬
                                                                                    ‫سیر شده و تماماً نفیاش میکنند. میان مدرنیته و کرکس او !‬
                                                                                         ‫ِ‬               ‫ِ‬
            ‫یکشنبه، 41 مرداد 6831‬




‫‪Print‬‬    ‫‪search‬‬                                          ‫‪Prev‬‬         ‫8‬         ‫‪Next‬‬                               ‫‪Home‬‬         ‫‪Full‬‬          ‫‪Exit‬‬
‫قدسی وحشی یک قدسی خودانگیخته است، یک قدسی پَخش،‬
        ‫ِ‬                               ‫ِ‬               ‫ِ‬             ‫از نظرِ باستید، عرفان گرایی تَبلورِ اَندیْویدوالیسم دینی است. باستید‬
                                                                                         ‫ِ‬
‫ِ‬
‫مُنتشر و نه رام در یک نهاد. قدسی وحشی بیان قدسیایست که توسط‬
                      ‫ِ‬            ‫ِ‬                                  ‫همچنین به تأسی از بِرگسون و تفکیکاش میان ادیان ِاستاتیک و ادیان‬
                                                                      ‫ِ‬             ‫ِ ِ ْ‬
‫نهادِ دین به رسمیت شناخته نمیشود، و یکی از دالیلی که آن را به‬         ‫دینامیک، میان آنچه ادیان کُنسروی مینامد ( منظور ادیان استاتیک،‬
                                                                                ‫ِ‬                                 ‫ِ‬           ‫ِ‬
  ‫رسمیت نمیشناسد اینست که نهادِ دین این تجربه را دینی نمیداند.‬        ‫ایستا و فُسیل شده ) و ادیان زنده و پویا، تفکیک قائل میشود و اما‬
                                                                                                               ‫ِ‬
                                                                                  ‫ِ ِ‬                                    ‫ِ‬
                                                                      ‫از دورکیم و مکتب دورکیمی، روژه باستید، تفکیک میان امرِ عرفی و‬
 ‫حرف میزند، تجربهای در مرزِ ممنوعیت. ممنوعیت مرز است.‬                                                                     ‫ِ‬
                                                                      ‫امرِ قُدسی، تفکیک میان دین و جادو و نظریه جوشان اجتماعی را وام‬
                                                                                      ‫ِ‬       ‫ٔ‬
 ‫محدودیت است و چون سرکوب میشود نیازمندِ بیان خود است. در‬
               ‫ِ‬                                                      ‫ِ‬                        ‫ِ‬        ‫ِ‬       ‫ٔ‬           ‫ِ‬
                                                                      ‫میگیرد و تحت تاثیرِ نظریه غلیان اجتماعی دورکیم در صورِ بنیانی‬
‫جستجوی راهی برای تظاهر، ظهور، نشان دادن خود. ممنوعیت، نیازمندِ‬
                       ‫ِ‬                                                                                     ‫ِ ِ‬
                                                                                   ‫حیات دینی، صورِ بنیانی حیات عرفانی را طرح میریزد.‬  ‫ِ‬
          ‫تَخطی است. این تخطی اگر کنترل نشود، خطرناک میشود.‬



 ‫قدسی وحشی درنتیجه، یک قدسی غیرِ نهادینه است، نمیتواند‬
                            ‫ِ‬                            ‫ِ‬             ‫از نظرِ باستید، "قدسی وحشی"، یکی از اَشکال تجربه امرِ قدسی است‬
                                                                                     ‫ِ ٔ‬                           ‫ِ‬
 ‫خود را به رسمیت بشناساند، سیال و بیشکل است، ممنوعیتها را‬              ‫که از هنجارهای معمول اجتماع تبعیت نمیکند و از نهادهای مَشروع‬
                                                                                                                   ‫ِ‬
 ‫زیرِ پا میگذارد و کارکردی مخاطره آمیز به خود میگیرد و این همان‬         ‫ِ‬
                                                                       ‫و مُحافظ تجربه قدسی، خروج میکند. قدسی وحشی که باستید تحت‬
                                                                                              ‫ِ‬                            ‫ٔ‬    ‫ِ‬
 ‫تجربه ترانسگرسیون ‪ transgression‬تَخطی است، آن چنان که باتای‬
                                                           ‫ٔ‬           ‫عنوان قدسی نهادگزار (‪ ،)sacré instituante‬در تضادِ با قدسی نهادینه‬
                                                                       ‫ٔ‬       ‫ِ‬                                              ‫ِ‬     ‫ِ‬
 ‫از آن حرف میزند، تجربهای در مرزِ ممنوعیت. ممنوعیت، مرز است.‬           ‫‪ sacré instituée‬سازمانهای رسمی دین مطرح میکند، زمانی شکل‬
                                                                                                        ‫ِ‬
 ‫محدودیت است و چون سرکوب میشود نیازمندِ بیان خود است. در‬
               ‫ِ‬                                                       ‫میگیرید که امرِ قدسی در نهادِ دین سرد، ایستا و خشک میشود. در‬
‫جستجوی راهی برای تظاهر، ظهور، نشان دادن خود. ممنوعیت، نیازمندِ‬
                       ‫ِ‬                                              ‫این حال، جامعه، امرِ قدسی گرم و پویا را بازآفرینی میکند. این امرِ‬
                                                                                                                ‫ِ‬
          ‫تَخطی است. این تخطی اگر کنترل نشود، خطرناک میشود.‬                                 ‫قدسی گرم را باستید، "قُدسی وحشی" مینامد.‬
                                                                                                              ‫ِ‬                    ‫ِ‬


‫‪Print‬‬     ‫‪search‬‬                                         ‫‪Prev‬‬     ‫9‬     ‫‪Next‬‬                                 ‫‪Home‬‬         ‫‪Full‬‬        ‫‪Exit‬‬
‫ِ ِ‬
 ‫مدیریت قدسی مشخصاً از خالل آیینها صورت میگیرد. آیینها‬     ‫ِ‬                  ‫روژه کاییوا میگوید دین، مدیریت امرِ قدسی است. اولین کارِ نهادِ‬
                                                                                                              ‫ِ‬
 ‫سه کارکرد دارند : نخست محافظت کننده اند، بدین معنا که از یاد و‬                                                        ‫ِ ٔ‬
                                                                               ‫دین، تنظیم و مدیریت تجربه امرِ قدسی است. یعنی اهلی و رام کردن‬
 ‫خاطرهای محافظت میکنند و جاودانهاش میکنند، سپس هم چنان که‬                      ‫و یا برانگیختن آن. روژه باستید این ایده را در اثرش قدسی وحشی‬
                                                                                        ‫ِ‬                                          ‫ِ‬
 ‫وان ژنپ میگوید، آیین گذارند، همراه انسان در همه مراحل گذار: تولد،‬
             ‫ِ‬       ‫ٔ‬
                                                                               ‫وام میگیرد و اشاره میکند که وقتی مدیریت نباشد و یا زمانی که‬
 ‫بلوغ، ازدواج و مرگ. و همچنین کارکردِ افسونگری و جادویی دارند. وقتی‬
‫یکی از این کارکردها بر دیگر کارکردها غلبه میکند، مثالً وقتی کارکردِ‬            ‫مدیریت سرد شده و یا در شرایطی که مدیریت، اقتدارمنشانه است و با‬
 ‫محافظت کننده غلبه کند، آیینها تکراری و موروثی میشوند و پویایی‬                 ‫ممنوعیت مُترادف میشود، امرِ قدسی در واکنش به این شرایط، وحشی‬
 ‫خود را از دست میدهند و وقتی وجه افسونگری غلبه کند، غیرِ قابل‬
 ‫ِ‬                             ‫ٔ‬                                               ‫میشود. درنتیجه، قدسی در چه شرایطی وحشی میشود ؟ از سویی‬
                   ‫ِ‬
 ‫کنترل و خطرناک میشوند. از نظرِ باستید، اهمیت "جشن، خَلسه،‬                                                                  ‫ِ‬
                                                                               ‫در شرایطی که مدیریت قُدسی سرد و خشک میشود و از سوی دیگر‬
                       ‫ِ‬                 ‫ِ‬
 ‫جوشان اجتماعی در فرهنگ جوانان" ( به عنوان نمونه در کنسرتهای‬  ‫ِ‬
                                                                               ‫زمانی که ممنوعیتهای بسیار مَحصورش میکنند. ممنوعیتهایی که‬
 ‫راک... ) نمایانگرِ غلبه یافتن آخرین کارکرد و فعال شدن الگوهای ابتدایی‬
 ‫ِ‬               ‫ِ‬                         ‫ٔ ِ‬
 ‫حیات دینی است. در اینجا قدسی وحشی ظهور مییابد و در جستجوی‬
                                    ‫ِ‬                            ‫ِ‬                                        ‫خود دعوتی به خطور و تَخطی از آنهایند.‬
                                            ‫اَشکال بیان خویش است.‬
                                                         ‫ِ ِ‬




‫‪Print‬‬      ‫‪search‬‬                                              ‫‪Prev‬‬      ‫01‬     ‫‪Next‬‬                               ‫‪Home‬‬        ‫‪Full‬‬        ‫‪Exit‬‬
‫این بحث را با اشاره به یکی از آثارِ باستید، نتیجه گیری میکنم :‬           ‫حال با توجه به این بحث و نظریه قدسی وحشی باستید، نگاهی به‬
                                                                                            ‫ِ‬    ‫ِ‬     ‫ٔ‬
                                                                           ‫جامعه خودمان و اشکال جدیدِ دینداری و خصوصاً دینداری جوانان‬
                                                                                  ‫ِ‬                              ‫ِ‬               ‫ٔ‬
 ‫عنوان یکی از آخرین آثارِ باستید "پرومته و کرکس او. درآمدی‬
                 ‫ِ‬                                          ‫ِ‬                                                                 ‫بیاندازیم.‬
 ‫بر مدرنیته و ضدِ مدرنیته" است. ظاهراً این عنوان، بزرگداشتی از‬
 ‫گورویچ است که تمدن مدرن را "تمدن پرومتهای" میخواند، تمدنی‬
                              ‫ِ‬               ‫ِ‬                            ‫آنچه که ما در این آیینها و مراسم دینی شاهدیم، چیست ؟‬
                                                                                                     ‫ِ‬
                                    ‫ِ‬      ‫ِ‬
 ‫که میخواهد از محدودیت شرایط انسانیاش فراتر رود و بر جهان و‬                ‫عرفی گرایی ؟ به زمین کشاندن خدایان و قدیسین ؟ بله. این هست.‬
                                                                                                                ‫ِ‬
 ‫بر طبیعت مسلط شود. اما باستید یادآوری میکند که پرومته کرکسی‬               ‫چون میبینیم که خصلتها و شاخصهای انسانی به قِدیسین میدهیم‬
‫هم داشت که هر روز جگرش را میجوید ! و او این کرکس را در حضورِ‬               ‫و امرِ قدسی را روزمره میکنیم تا در سیاست و زندگی روزمره از آنها‬
                                                                                           ‫ِ‬
 ‫همزمان دیسکورهای ضدِ مدرن، همراهِ زیست مدرن میدید. مدرنیته‬
                        ‫ِ‬                                 ‫ِ ْ‬                                                        ‫ِ‬
                                                                           ‫استفاده کنیم.یا افسونگری مُجدد ؟ آسمانی کردن و تعالی بخشیدن‬
 ‫همواره کرکس خود را نیز با خود همراه دارد. درنتیجه به گفته باستید،‬
             ‫ٔ‬                                         ‫ِ‬                   ‫به خدایان و قدیسین ؟ جادویی کردن و خرافی شدن ؟ بلی. این هم‬
 ‫جامعه شناسی کاربردی میبایست در عین حال جامعه شناسی تَخیّل‬
 ‫ِ‬         ‫ِ‬                ‫ِ‬                          ‫ِ‬                   ‫هست چون از سوی دیگر شاخصهای فَرا انسانی و خارق العاده برایشان‬
             ‫ِ‬                    ‫ِ‬                             ‫ّ‬
 ‫خَالق هم باشد. باید گفتگویی میان این دو برقرار کنیم. میان آنها که‬         ‫قائلایم و در واکنش به سرد شدن و سیاسی شدن دین میخواهیم‬
                                                                                             ‫ِ‬
               ‫ِ‬                                        ‫ِ‬
 ‫از همه اسباب مدرنیته برخوردار نشدهاند و درنتیجه خواهان آنند و آنها‬
                                                              ‫ٔ‬            ‫از آنها محافظت کنیم.من فکر میکنم در این ایام و در این آیینها،‬
      ‫که سیر شده و تماماً نفیاش میکنند. میان مدرنیته و کرکس او !‬
             ‫ِ‬            ‫ِ‬                                                ‫خصوصاً در میان جوانان ما بیش از هر چیز با "قدسی وحشی" روبروییم.‬
                                                                                               ‫ِ‬                         ‫ِ‬     ‫ِ‬
                                                                           ‫با قدسیای که از دین فراتر رفته، چون دین نهاد دارد و نهاد میخواهد‬
                                                                                          ‫ِ‬
                                                                           ‫تَصرفاش کند و مدیریتاش کند. امرِ قدسی از ( تحت سیطرهٔ) نهاد‬
                                                                           ‫درآمده، دیگر عرصههای اجتماعی را تصرف کرده و میل به تَخطی‬
                                                                           ‫دارد، میخواهد ممنوعیتها را زیرِ پا بگذارد، میخواهد به مرزِ ممنوع‬
                                                                           ‫نزدیک شود. این ممنوعیتهایی که زندانیاش کردهاند، در عین حال‬
                                                                                 ‫ِ‬
                                                                                                                       ‫دعوتی هستند به خُطور.‬

‫‪Print‬‬     ‫‪search‬‬                                            ‫‪Prev‬‬      ‫11‬    ‫‪Next‬‬                                ‫‪Home‬‬        ‫‪Full‬‬        ‫‪Exit‬‬
Claude Ravelet



                                    Georges Bataille, Oeuvres complètes,

                                    Paris, Gallimard, 1973, t.VII, p. 371



                                    Roger Caillois, L'homme et la sacré,

                                    Paris : Gallimard, 1950.



                                    Georges Bataille, L'érotisme, Paris,

                                    Minuit, 1957.



                                    Roger Caillois, L'homme et le sacré.




back


Print   search   Prev   12   Next                Home          Full         Exit

Weitere ähnliche Inhalte

Was ist angesagt? (9)

دعوت به آندلس
دعوت به آندلسدعوت به آندلس
دعوت به آندلس
 
بوردیو علیهِ وارثان
بوردیو علیهِ وارثانبوردیو علیهِ وارثان
بوردیو علیهِ وارثان
 
الگوها، راه رهائي از بي‌معنائي و سرگشتگي
الگوها، راه رهائي از بي‌معنائي و سرگشتگيالگوها، راه رهائي از بي‌معنائي و سرگشتگي
الگوها، راه رهائي از بي‌معنائي و سرگشتگي
 
تعامل تاويل با تفسير
تعامل تاويل با تفسيرتعامل تاويل با تفسير
تعامل تاويل با تفسير
 
پرسشِ بوردیو از جامعه‌شناسی
پرسشِ بوردیو از جامعه‌شناسیپرسشِ بوردیو از جامعه‌شناسی
پرسشِ بوردیو از جامعه‌شناسی
 
پیشگفتار مچموعه آثار ۱۱ ـ دکتر شریعتی
 پیشگفتار مچموعه آثار ۱۱ ـ دکتر شریعتی   پیشگفتار مچموعه آثار ۱۱ ـ دکتر شریعتی
پیشگفتار مچموعه آثار ۱۱ ـ دکتر شریعتی
 
بوردیو و جامعه‌شناسیِ هنر
بوردیو و جامعه‌شناسیِ هنربوردیو و جامعه‌شناسیِ هنر
بوردیو و جامعه‌شناسیِ هنر
 
در میانهٔ دوگانه‌های تراژیک
در میانهٔ دوگانه‌های تراژیکدر میانهٔ دوگانه‌های تراژیک
در میانهٔ دوگانه‌های تراژیک
 
دو راهیِ فرهنگ در جامعه
دو راهیِ فرهنگ در جامعهدو راهیِ فرهنگ در جامعه
دو راهیِ فرهنگ در جامعه
 

Ähnlich wie قدسیِ وحشی

Daadaar Abrotion17
Daadaar Abrotion17Daadaar Abrotion17
Daadaar Abrotion17daadaar
 
اصلاحِ دینی به مثابهٔ اصلاحِ اجتماعی
اصلاحِ دینی به مثابهٔ اصلاحِ اجتماعیاصلاحِ دینی به مثابهٔ اصلاحِ اجتماعی
اصلاحِ دینی به مثابهٔ اصلاحِ اجتماعیکانون آرمان شریعتی
 
ناممکن بودنِ جامعه‌شناسیِ دین در ایران
ناممکن بودنِ جامعه‌شناسیِ دین در ایرانناممکن بودنِ جامعه‌شناسیِ دین در ایران
ناممکن بودنِ جامعه‌شناسیِ دین در ایرانکانون آرمان شریعتی
 
غریبه‌ای به نامِ مدرنیته، در زندگیِ دین
غریبه‌ای به نامِ مدرنیته، در زندگیِ دینغریبه‌ای به نامِ مدرنیته، در زندگیِ دین
غریبه‌ای به نامِ مدرنیته، در زندگیِ دینکانون آرمان شریعتی
 

Ähnlich wie قدسیِ وحشی (20)

انتظار عليه انتظار
انتظار عليه انتظارانتظار عليه انتظار
انتظار عليه انتظار
 
دینِ ما و دینِ آنها
دینِ ما و دینِ آنهادینِ ما و دینِ آنها
دینِ ما و دینِ آنها
 
Pierre bourdieu
Pierre bourdieuPierre bourdieu
Pierre bourdieu
 
Daadaar Abrotion17
Daadaar Abrotion17Daadaar Abrotion17
Daadaar Abrotion17
 
باز هم بازگشت به خویشتن خویش
باز هم بازگشت به خویشتن خویشباز هم بازگشت به خویشتن خویش
باز هم بازگشت به خویشتن خویش
 
اصلاحِ دینی به مثابهٔ اصلاحِ اجتماعی
اصلاحِ دینی به مثابهٔ اصلاحِ اجتماعیاصلاحِ دینی به مثابهٔ اصلاحِ اجتماعی
اصلاحِ دینی به مثابهٔ اصلاحِ اجتماعی
 
مصاحبه با نشريه آرش
مصاحبه با نشريه آرشمصاحبه با نشريه آرش
مصاحبه با نشريه آرش
 
چگونگي تعامل تاويل با هرمنوتيک
چگونگي تعامل تاويل با هرمنوتيکچگونگي تعامل تاويل با هرمنوتيک
چگونگي تعامل تاويل با هرمنوتيک
 
تبیین رابطه فلسفه با دین
تبیین رابطه فلسفه با دینتبیین رابطه فلسفه با دین
تبیین رابطه فلسفه با دین
 
ناممکن بودنِ جامعه‌شناسیِ دین در ایران
ناممکن بودنِ جامعه‌شناسیِ دین در ایرانناممکن بودنِ جامعه‌شناسیِ دین در ایران
ناممکن بودنِ جامعه‌شناسیِ دین در ایران
 
The social construction of reality
The social construction of realityThe social construction of reality
The social construction of reality
 
پروژه بازسازي
پروژه بازسازيپروژه بازسازي
پروژه بازسازي
 
توانايي سنت يا تصلب آن
توانايي سنت يا تصلب آنتوانايي سنت يا تصلب آن
توانايي سنت يا تصلب آن
 
غریبه‌ای به نامِ مدرنیته، در زندگیِ دین
غریبه‌ای به نامِ مدرنیته، در زندگیِ دینغریبه‌ای به نامِ مدرنیته، در زندگیِ دین
غریبه‌ای به نامِ مدرنیته، در زندگیِ دین
 
nf00002507-1
nf00002507-1nf00002507-1
nf00002507-1
 
حقیقت و ناکامیِ دموکراسی متعهد
حقیقت و ناکامیِ دموکراسی متعهدحقیقت و ناکامیِ دموکراسی متعهد
حقیقت و ناکامیِ دموکراسی متعهد
 
Symbolism
SymbolismSymbolism
Symbolism
 
سيماي پارادوکسيکال شريعتي
سيماي پارادوکسيکال شريعتيسيماي پارادوکسيکال شريعتي
سيماي پارادوکسيکال شريعتي
 
مصاحبه با روزنامه شرق
مصاحبه با روزنامه شرقمصاحبه با روزنامه شرق
مصاحبه با روزنامه شرق
 
نسبت روشنفکری و دین
نسبت روشنفکری و دیننسبت روشنفکری و دین
نسبت روشنفکری و دین
 

Mehr von کانون آرمان شریعتی

بحران غزه، حماس و حزب‌الله ـ تقي رحماني
بحران غزه، حماس و حزب‌الله ـ تقي رحمانيبحران غزه، حماس و حزب‌الله ـ تقي رحماني
بحران غزه، حماس و حزب‌الله ـ تقي رحمانيکانون آرمان شریعتی
 
آزادي هميشه پشت در خانه ماست ـ تقي رحماني
آزادي هميشه پشت در خانه ماست ـ تقي رحمانيآزادي هميشه پشت در خانه ماست ـ تقي رحماني
آزادي هميشه پشت در خانه ماست ـ تقي رحمانيکانون آرمان شریعتی
 
چرا تقويت صنف بر احزاب اولويت دارد ـ تقي رحماني
چرا تقويت صنف بر احزاب اولويت دارد ـ تقي رحمانيچرا تقويت صنف بر احزاب اولويت دارد ـ تقي رحماني
چرا تقويت صنف بر احزاب اولويت دارد ـ تقي رحمانيکانون آرمان شریعتی
 
مکاتبِ تاریخ و روشِ تحقیقِ آن ـ دکتر شریعتی
 مکاتبِ تاریخ و روشِ تحقیقِ آن ـ دکتر شریعتی   مکاتبِ تاریخ و روشِ تحقیقِ آن ـ دکتر شریعتی
مکاتبِ تاریخ و روشِ تحقیقِ آن ـ دکتر شریعتی کانون آرمان شریعتی
 
بحثِ کلی راجع به تمدن و فرهنگ ـ دکتر شریعتی
 بحثِ کلی راجع به تمدن و فرهنگ ـ دکتر شریعتی   بحثِ کلی راجع به تمدن و فرهنگ ـ دکتر شریعتی
بحثِ کلی راجع به تمدن و فرهنگ ـ دکتر شریعتی کانون آرمان شریعتی
 
بازخواني انتقادي سه نمادِ جنبشِ دانشجویي
بازخواني انتقادي سه نمادِ جنبشِ دانشجویيبازخواني انتقادي سه نمادِ جنبشِ دانشجویي
بازخواني انتقادي سه نمادِ جنبشِ دانشجویيکانون آرمان شریعتی
 
دورِ حلزوني و دموکراسي‌خواهي بدونِ باني
دورِ حلزوني و دموکراسي‌خواهي بدونِ بانيدورِ حلزوني و دموکراسي‌خواهي بدونِ باني
دورِ حلزوني و دموکراسي‌خواهي بدونِ بانيکانون آرمان شریعتی
 
نافرماني مدني در شرايطِ فعلي ممکن نيست
نافرماني مدني در شرايطِ فعلي ممکن نيستنافرماني مدني در شرايطِ فعلي ممکن نيست
نافرماني مدني در شرايطِ فعلي ممکن نيستکانون آرمان شریعتی
 
حقوقِ بشر و "نسبيتِ فرهنگي" در اسلام
حقوقِ بشر و "نسبيتِ فرهنگي" در اسلامحقوقِ بشر و "نسبيتِ فرهنگي" در اسلام
حقوقِ بشر و "نسبيتِ فرهنگي" در اسلامکانون آرمان شریعتی
 
مي‌خواستند دانشگاه را حوزه کنند، برعکس شد
مي‌خواستند دانشگاه را حوزه کنند، برعکس شدمي‌خواستند دانشگاه را حوزه کنند، برعکس شد
مي‌خواستند دانشگاه را حوزه کنند، برعکس شدکانون آرمان شریعتی
 

Mehr von کانون آرمان شریعتی (20)

بحران غزه، حماس و حزب‌الله ـ تقي رحماني
بحران غزه، حماس و حزب‌الله ـ تقي رحمانيبحران غزه، حماس و حزب‌الله ـ تقي رحماني
بحران غزه، حماس و حزب‌الله ـ تقي رحماني
 
آزادي هميشه پشت در خانه ماست ـ تقي رحماني
آزادي هميشه پشت در خانه ماست ـ تقي رحمانيآزادي هميشه پشت در خانه ماست ـ تقي رحماني
آزادي هميشه پشت در خانه ماست ـ تقي رحماني
 
چرا تقويت صنف بر احزاب اولويت دارد ـ تقي رحماني
چرا تقويت صنف بر احزاب اولويت دارد ـ تقي رحمانيچرا تقويت صنف بر احزاب اولويت دارد ـ تقي رحماني
چرا تقويت صنف بر احزاب اولويت دارد ـ تقي رحماني
 
درمان جاي ديگري است ـ تقي رحماني
درمان جاي ديگري است ـ تقي رحمانيدرمان جاي ديگري است ـ تقي رحماني
درمان جاي ديگري است ـ تقي رحماني
 
مکاتبِ تاریخ و روشِ تحقیقِ آن ـ دکتر شریعتی
 مکاتبِ تاریخ و روشِ تحقیقِ آن ـ دکتر شریعتی   مکاتبِ تاریخ و روشِ تحقیقِ آن ـ دکتر شریعتی
مکاتبِ تاریخ و روشِ تحقیقِ آن ـ دکتر شریعتی
 
تعریفِ تاریخ ـ دکتر شریعتی
 تعریفِ تاریخ ـ دکتر شریعتی   تعریفِ تاریخ ـ دکتر شریعتی
تعریفِ تاریخ ـ دکتر شریعتی
 
بحثِ کلی راجع به تمدن و فرهنگ ـ دکتر شریعتی
 بحثِ کلی راجع به تمدن و فرهنگ ـ دکتر شریعتی   بحثِ کلی راجع به تمدن و فرهنگ ـ دکتر شریعتی
بحثِ کلی راجع به تمدن و فرهنگ ـ دکتر شریعتی
 
تمدن چیست؟ ـ دکتر شریعتی
 تمدن چیست؟ ـ دکتر شریعتی   تمدن چیست؟ ـ دکتر شریعتی
تمدن چیست؟ ـ دکتر شریعتی
 
کدام روشنفکر
کدام روشنفکرکدام روشنفکر
کدام روشنفکر
 
من اعتراف می کنم
من اعتراف می کنممن اعتراف می کنم
من اعتراف می کنم
 
پروژهٔ ۴۰ سال شریعتی‌زدایی
پروژهٔ ۴۰ سال شریعتی‌زداییپروژهٔ ۴۰ سال شریعتی‌زدایی
پروژهٔ ۴۰ سال شریعتی‌زدایی
 
بازخواني انتقادي سه نمادِ جنبشِ دانشجویي
بازخواني انتقادي سه نمادِ جنبشِ دانشجویيبازخواني انتقادي سه نمادِ جنبشِ دانشجویي
بازخواني انتقادي سه نمادِ جنبشِ دانشجویي
 
توسعهٔ اُيراني
توسعهٔ اُيرانيتوسعهٔ اُيراني
توسعهٔ اُيراني
 
دورِ حلزوني و دموکراسي‌خواهي بدونِ باني
دورِ حلزوني و دموکراسي‌خواهي بدونِ بانيدورِ حلزوني و دموکراسي‌خواهي بدونِ باني
دورِ حلزوني و دموکراسي‌خواهي بدونِ باني
 
زبانِ سروش، زبانِ تنفر
زبانِ سروش، زبانِ تنفرزبانِ سروش، زبانِ تنفر
زبانِ سروش، زبانِ تنفر
 
قرآن و "مساله" اي به نامِ زن
قرآن و "مساله" اي به نامِ زنقرآن و "مساله" اي به نامِ زن
قرآن و "مساله" اي به نامِ زن
 
نافرماني مدني در شرايطِ فعلي ممکن نيست
نافرماني مدني در شرايطِ فعلي ممکن نيستنافرماني مدني در شرايطِ فعلي ممکن نيست
نافرماني مدني در شرايطِ فعلي ممکن نيست
 
حقوقِ بشر و "نسبيتِ فرهنگي" در اسلام
حقوقِ بشر و "نسبيتِ فرهنگي" در اسلامحقوقِ بشر و "نسبيتِ فرهنگي" در اسلام
حقوقِ بشر و "نسبيتِ فرهنگي" در اسلام
 
معرفت شناسي قرآن
معرفت شناسي قرآنمعرفت شناسي قرآن
معرفت شناسي قرآن
 
مي‌خواستند دانشگاه را حوزه کنند، برعکس شد
مي‌خواستند دانشگاه را حوزه کنند، برعکس شدمي‌خواستند دانشگاه را حوزه کنند، برعکس شد
مي‌خواستند دانشگاه را حوزه کنند، برعکس شد
 

قدسیِ وحشی

  • 1. ‫‪sco‬‬ ‫كانــون آرمــان شــريعتـي‬ ‫ِ‬ ‫ق د س ی وح ش ی‬ ‫ُ‬ ‫‪Sco1385@Gmail.com‬‬ ‫ســارا شريعتی‬ ‫4101‬ ‫شماره مقالـه :‬ ‫21‬ ‫تعـداد صفحـه :‬ ‫50/78‬ ‫آخرين بررسی :‬ ‫6831‬ ‫تاريــخ تحـرير :‬ ‫‪www.shandel.org‬‬ ‫موضـوع : نگاهی به انسان شناسیِ دينیِ باستید و جامعۀ ايران‬ ‫‪Print‬‬ ‫‪search‬‬ ‫‪Prev‬‬ ‫1‬ ‫‪Next‬‬ ‫‪Full‬‬ ‫‪Exit‬‬
  • 2. ‫قُدسی وحشی، نگاهی به انسان شناسی دینی روژه باستید‬ ‫ِ ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫جامعه ما شاهدِ ظهورِ اَشکال جدیدی در همه حوزههاست : دین، هنر، اندیشه، سبک زندگی... دین یکی از حوزههایی است که در این مدت،‬ ‫ٔ‬ ‫ِ‬ ‫ٔ‬ ‫ِ‬ ‫ِ ِ‬ ‫ِ‬ ‫تحوالت بسیاری را به خود دیده است و بسیاری از " اشکال نوین دین داری" در ایران سخن گفتهاند. در تحلیل این اَشکال، اغلب از دو مفهوم استفاده‬ ‫میشود : خرافه گرایی، عرفی گرایی. برخی این اَشکال را به رشدِ خرافات در میان مردم نسبت میدهند و برخی به رشدِ عرفی گرایی در میان جوانان.‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫در مشاهدهٔ این اَشکال اما، همیشه به نظرم میرسید که هر کدام از این تعابیر، در جایی، به نحوی، دچارِ کاستی میشوند. هر کدام نمایانگرِ تحولی‬ ‫در بخشی از اقشارِ اجتماعیاند و در همان حال نیز گاه به طورِ جامع، بیانگرِ اتفاقی که دارد میافتد، نیستند. چرا ؟ به این دلیل که این اَشکال، مُتِصلّب‬ ‫َ‬ ‫نیستند. سیالاند، مُدام جابجا میشوند. مُدام از دست مفاهیم ما سر میخورند و میلغزند و نظریه پرداز را گیج میکنند. در اینجا بود که به یادِ روژه باستید‬ ‫ِ ُ‬ ‫ِ‬ ‫افتادم و "قُدسی وحشی" او.‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫در معرفی روژه باستید، کلود راوله مقالهای نوشته است با این عنوان : "زندگی ـ کتابشناسی روژه باستید" و توضیح داده است که در زندگی باستید‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫اتفاق خاصی نیافتاده است. زندگی او عبارتست از کتابها و آثارش. بیش از 0031 مطلب.‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫در اینجا من نخست اجماالً نگاهی به زندگی باستید میاندازم، سپس بحث وی را در خصوص "قدسی وحشی" معرفی میکنم و در پایان توضیح‬ ‫ِ‬ ‫میدهم که در کجا این مفهوم میتواند بیانگرِ واقعیت جدیدِ دین در جامعه ما باشد.‬ ‫ِ‬ ‫روژه باستید کیست ؟‬ ‫روژه باستید در سال 9891 در نیم ـ فرانسه در خانوادهای پروتستان به دنیا آمد. پدر و مادرش معلم بودند. لیسانس فلسفه میگیرد و بعد در دانشگاه‬ ‫ِ‬ ‫بوردو، محل تدریس دورکیم، تحصیالتاش را ادامه میدهد. در این دوره در محافل شعر و ادبیات شرکت میکند. اشعارِ بسیاری میسراید و در یکی از‬ ‫ُ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫‪Print‬‬ ‫‪search‬‬ ‫‪Prev‬‬ ‫2‬ ‫‪Next‬‬ ‫‪Home‬‬ ‫‪Full‬‬ ‫‪Exit‬‬
  • 3. ‫اشعارش مینویسد که آنچه شورمندانه همیشه به جستجویش بودم، ماجرا بوده است. این جستجو نتیجه میدهد و در همین سالها، ماجرای زندگی‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫باستید آغاز میشود. سفر به سائوپالو به عنوان جانشین لوی اشتراوس، ماجرای زندگی باستید بود. در برزیل، در برابرِ ادغامِ نژادها و فرهنگهای مختلف‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫شگفت زده میشود. مفاهیم ترکیب، ِالتقاط، ِانقطاع، درهم آمیزی، جامعه پذیری، ... در انسانشناسی باستید در آنجا شکل میگیرد.‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫اولین دروساش در دانشگاه در خصوص جامعه شناسی هنر است. بعد واردِ عرصه روانشناسی اجتماعی میشود. او در سال 5691، پس از بازگشت‬ ‫ِ‬ ‫ٔ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫به فرانسه، کرسی مردم شناسی دینی را در سوربون به دست میآورد و چندی بعد، به عنوان جانشین گورویچ، مسئول مرکزِ جامعه شناسی معرفت،‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫میشود.‬ ‫مهمترین حوزههای تَعلّق و فعالیتهای فکری باستید را، همکاراناش بدین ترتیب نام بردهاند :‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫جامعه شناسی دین، تفسیرِ تمدنها، هنر و روانشناسی اجتماعی و من شاید، به دلیل فصل جامعه شناسی رویا در کتاباش تحت عنوان "رویا، خلسه،‬ ‫ِ‬ ‫ِ ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫جنون" ( 2791 )، بتوانم اضافه کنم : رویاها. این تنوعِ حوزهها، باعث شده است که برخی از گستردگی ـ اگر نگوییم آشفتگی ـ اندیشه باستید نام ببرند اما‬ ‫ٔ‬ ‫ِ‬ ‫آنچه که این پراکندهها را به هم میپیوندند و سرِنَخ همه نوشتههای باستید است، اَمرِ قُدسی است. اندیشه باستید سیستم ندارد. خودش میگوید : اندیشه‬ ‫ٔ‬ ‫ٔ‬ ‫َ ِ ٔ‬ ‫تاریک و مَغشوش را به سیستمهای کالن توضیح گر ( مارکسیت یا استروکتورالیست ) ترجیح میدهد.‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫دو چهره در باستید تاثیرگذار بودهاند : دورکیم و بِرگسون. از بِرگسون "ایدهٔ خیزش حیات" ( ‪ ) Elan vital‬را وام میگیرد و این بحث که دین، برخالف‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫بحث دورکیم، صرفاً یک امرِ اجتماعی نیست. از نظرِ باستید، عرفان گرایی تَبلورِ اَندیْویدوالیسم دینی است. باستید همچنین به تأسی از بِرگسون و تفکیکاش‬ ‫ِ‬ ‫میان ادیان ِاستاتیک و ادیان دینامیک، میان آنچه ادیان کُنسروی مینامد ( منظور ادیان استاتیک، ایستا و فُسیل شده ) و ادیان زنده و پویا، تفکیک قائل‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ ِ ْ‬ ‫ِ‬ ‫ٔ‬ ‫ِ‬ ‫ِ ِ‬ ‫میشود و اما از دورکیم و مکتب دورکیمی، روژه باستید، تفکیک میان امرِ عرفی و امرِ قُدسی، تفکیک میان دین و جادو و نظریه جوشان اجتماعی را وام‬ ‫ِ‬ ‫ِ ِ‬ ‫ِ ِ‬ ‫ِ‬ ‫میگیرد و تحت تاثیرِ نظریه غلیان اجتماعی دورکیم در صورِ بنیانی حیات دینی، صورِ بنیانی حیات عرفانی را طرح میریزد.‬ ‫ِ‬ ‫ٔ ِ‬ ‫‪Print‬‬ ‫‪search‬‬ ‫‪Prev‬‬ ‫3‬ ‫‪Next‬‬ ‫‪Home‬‬ ‫‪Full‬‬ ‫‪Exit‬‬
  • 4. ‫در این میان، باستید به دورکیم نزدیکتر است اما به نسبت او، جایگاهِ بیشتری برای روانشناسی در کارش قائل میشود.‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ ِ‬ ‫در مقالهای تحت عنوان "عرفان گرایی بیخدا" که در سال 1391 منتشر میکند، مینویسد : اگر عرفان گرایی، ادغامی میان معبود و عابد باشد، میان‬ ‫ِ‬ ‫نفس انسانی و روح الهی، چگونه میتوان این تجربه را بیان کرد ؟ در مدت این تجربه، در خَلسهایم و تنها زمانی میتوانیم از آن سخن بگوییم که از خلسه‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫خارج شویم.‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫"غلیان اجتماعی" یکی از نظریات پنهان و کار نشدهٔ دورکیم است. در سالهای 0391، در کالج سوسیولوژی، ( ‪ ) college de sociologie‬باتای، کییوآ،‬ ‫ِ‬ ‫ایریس... به واسطه مارسل موس به بازخوانی "جامعه شناسی دینِ" دورکیم میپردازند و این نظریه و همچنین امرِ قدسی را در کارِ دورکیم مجدداً موضوعِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ٔ‬ ‫مطالعه خود قرار میدهند. باتای میگوید : امرِ قدسی در واقع افسار گسیختگی شورمندیست.‬ ‫ِ‬ ‫ٔ‬ ‫قُدسی وحشی‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫"قُدسی وحشی" آخرین اثرِ باستید است. مجموعهای از مقاالت که به کوشش هانری دروش پس از مرگش به چاپ رسید. این کتاب در ادامه مطالعات‬ ‫ٔ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫رودلف اوتو، روژه کاییوا، میرچا الیاد، تاملی در خصوص امرِ قدسی است.‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫از نظرِ باستید، قدسی وحشی، یکی از اَشکال تجربه امرِ قدسی است که از هنجارهای معمول اجتماع تبعیت نمیکند و از نهادهای مَشروع و مُحافظ‬ ‫ِ‬ ‫ِ ٔ‬ ‫ِ‬ ‫تجربه قدسی، خروج میکند. قدسی وحشی که باستید تحت عنوان قدسی نهادگزار (‪ ،)sacré instituante‬در تضا ِ با قدسی نهادینه ‪sacré instituée‬‬ ‫ٔ‬ ‫ِ‬ ‫د‬ ‫ِ ِ ِ‬ ‫ِ‬ ‫ٔ‬ ‫سازمانهای رسمی دین طرح میکند زمانی شکل میگیرید که امرِ قدسی در نهادِ دین سرد، ایستا و خشک میشود. در این حال، جامعه، امرِ قدسی گرم‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫و پویا را بازآفرینی میکند. این امرِ قدسی گرم را باستید، قُدسی وحشی مینامد.‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫روژه کاییوا میگوید دین، مدیریت امرِ قدسی است. اولین کارِ نهادِ دین، تنظیم و مدیریت تجربه امرِ قدسی است. یعنی اهلی و رام کردن و یا برانگیختن‬ ‫ِ‬ ‫ِ ٔ‬ ‫ِ‬ ‫‪Print‬‬ ‫‪search‬‬ ‫‪Prev‬‬ ‫4‬ ‫‪Next‬‬ ‫‪Home‬‬ ‫‪Full‬‬ ‫‪Exit‬‬
  • 5. ‫آن. روژه باستید این ایده را در اثرش قدسی وحشی وام میگیرد و اشاره میکند که وقتی مدیریت نباشد و یا زمانی که مدیریت سرد شده و یا در شرایطی‬ ‫ِ‬ ‫که مدیریت، اقتدارمنشانه است و با ممنوعیت مُترادف میشود، امرِ قدسی در واکنش به این شرایط، وحشی میشود. درنتیجه قدسی در چه شرایطی‬ ‫ِ‬ ‫وحشی میشود ؟ از سویی در شرایطی که مدیریت قُدسی سرد و خشک میشود و از سوی دیگر زمانی که ممنوعیتهای بسیار مَحصورش میکنند.‬ ‫ممنوعیتهایی که خود دعوتی به خطور و تَخطی از آنهایند.‬ ‫قدسی وحشی یک قدسی خودانگیخته است، یک قدسی پَخش، مُنتشر و نه رام در یک نهاد. قدسی وحشی بیان قدسیایست که توسط نهادِ دین به‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫رسمیت شناخته نمیشود، و یکی از دالیلی که آن را به رسمیت نمیشناسد اینست که نهادِ دین این تجربه را دینی نمیداند.‬ ‫قدسی وحشی درنتیجه، یک قدسی غیرِ نهادینه است، نمیتواند خود را به رسمیت بشناساند، سیال و بیشکل است، ممنوعیتها را زیرِ پا میگذارد و‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫کارکردی مخاطره آمیز به خود میگیرد و این همان تجربه ترانسگرسیون ‪ transgression‬تَخطی است، آن چنان که باتای از آن حرف میزند، تجربهای در‬ ‫ٔ‬ ‫مرزِ ممنوعیت. ممنوعیت مرز است. محدودیت است و چون سرکوب میشود نیازمندِ بیان خود است. در جستجوی راهی برای تظاهر، ظهور، نشان دادن‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫خود. ممنوعیت، نیازمندِ تَخطی است. این تخطی اگر کنترل نشود، خطرناک میشود.‬ ‫ِ ِ‬ ‫مدیریت قدسی مشخصاً از خالل آیینها صورت میگیرد. آیینها سه کارکرد دارند : نخست محافظت کننده اند، بدین معنا که از یاد و خاطرهای‬ ‫ِ‬ ‫محافظت میکنند و جاودانهاش میکنند، سپس هم چنان که وان ژنپ میگوید، آیین گذارند، همراه انسان در همه مراحل گذار : تولد، بلوغ، ازدواج و‬ ‫ِ‬ ‫ٔ‬ ‫مرگ. و همچنین کارکردِ افسونگری و جادویی دارند. وقتی یکی از این کارکردها بر دیگر کارکردها غلبه میکند، مثالً وقتی کارکردِ محافظت کننده غلبه‬ ‫کند، آیینها تکراری و موروثی میشوند و پویایی خود را از دست میدهند و وقتی وجه افسونگری غلبه کند، غیرِ قابل کنترل و خطرناک میشوند. از نظرِ‬ ‫ِ‬ ‫ٔ‬ ‫ٔ ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫باستید، اهمیت "جشن، خَلسه، جوشان اجتماعی در فرهنگ جوانان" ( به عنوان نمونه در کنسرتهای راک... ) نمایانگرِ غلبه یافتن آخرین کارکرد و فعال‬ ‫ِ ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ ِ‬ ‫شدن الگوهای ابتدایی حیات دینی است. در اینجا قدسی وحشی ظهور مییابد و در جستجوی اَشکال بیان خویش است.‬ ‫ِ‬ ‫‪Print‬‬ ‫‪search‬‬ ‫‪Prev‬‬ ‫5‬ ‫‪Next‬‬ ‫‪Home‬‬ ‫‪Full‬‬ ‫‪Exit‬‬
  • 6. ‫این بحث باستید در خصوص قدسی وحشی است. اما توجه به این نکته نیز ضروری است که موضوعِ این قدسی میتواند دین باشد چرا که دین زمینه‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫و میدان مُرجح امرِ قدسی است. اما در عصرِ جدید امرِ قدسی حوزههای دیگر را هم پوشانده است و موضوعات غیرِ دینیای چون فرد، خانواده، ورزش... را‬ ‫ِ َِ‬ ‫ِ‬ ‫نیز در برگرفته است. یک انسان شناس فرانسوی، آلبرت پییت با مطالعه این اَشکال جدید از "قدسی الئیک" نیز صحبت میکند. درنتیجه میتوان بحث‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ٔ‬ ‫ِ‬ ‫باستید را به عرصههای دیگر نیز تعمیم داد.‬ ‫ِ‬ ‫نگاهی به وضعیت ایران‬ ‫حال با توجه به این بحث و نظریه قدسی وحشی باستید، نگاهی به جامعه خودمان و اشکال جدیدِ دینداری و خصوصاً دینداری جوانان بیاندازیم. آنچه‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ٔ‬ ‫ِ‬ ‫ٔ ِ‬ ‫که ما در این آیینها و مراسم دینی شاهدیم، چیست ؟‬ ‫ِ‬ ‫عرفی گرایی ؟ به زمین کشاندن خدایان و قدیسین ؟ بله. این هست. چون میبینیم که خصلتها و شاخصهای انسانی به قِدیسین میدهیم و امرِ‬ ‫ِ‬ ‫قدسی را روزمره میکنیم تا در سیاست و زندگی روزمره از آنها استفاده کنیم.‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫یا افسونگری مُجدد ؟ آسمانی کردن و تعالی بخشیدن به خدایان و قدیسین ؟ جادویی کردن و خرافی شدن ؟ بلی. این هم هست چون از سوی دیگر‬ ‫شاخصهای فَرا انسانی و خارق العاده برایشان قائلایم و در واکنش به سرد شدن و سیاسی شدن دین میخواهیم از آنها محافظت کنیم.‬ ‫ِ‬ ‫من فکر میکنم در این ایام و در این آیینها، خصوصاً در میان جوانان ما بیش از هر چیز با "قدسی وحشی" روبروییم. با قدسیای که از دین فراتر رفته،‬ ‫ِ‬ ‫ِ ِ‬ ‫ِ‬ ‫چون دین نهاد دارد و نهاد میخواهد تَصرفاش کند و مدیریتاش کند. امرِ قدسی از ( تحت سیطرهٔ) نهاد درآمده، دیگر عرصههای اجتماعی را تصرف کرده‬ ‫و میل به تَخطی دارد، میخواهد ممنوعیتها را زیرِ پا بگذارد، میخواهد به مرزِ ممنوع نزدیک شود. این ممنوعیتهایی که زندانیاش کردهاند، در عین حال‬ ‫ِ‬ ‫دعوتی هستند به خُطور. این رفتار از جنبههایی شبیه به تحلیل باستید از واکنش جوانان در سال 86 فرانسهاند. در برابرِ جامعهای که برای همه چیز نهاد‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫‪Print‬‬ ‫‪search‬‬ ‫‪Prev‬‬ ‫6‬ ‫‪Next‬‬ ‫‪Home‬‬ ‫‪Full‬‬ ‫‪Exit‬‬
  • 7. ‫درست کرده، عُرف و هنجاری تعریف کرده و استانداردهایی قائِل شده است. جامعه کنترل، جامعه مراقبت، جامعهای که شور را هم میخواهد مدیریت‬ ‫ٔ‬ ‫ٔ‬ ‫کند، وحشی را هم میخواهد مدیریت کند؛ موفق یا ناموفق.‬ ‫در مراسم عزاداری امسال یادِ باستید افتادم. اگر او میبود و جامعه ما را میدید میتوانست از کاتِگوری دیگری هم حرف بزند، "مدیریت قدسی وحشی" !‬ ‫ِ ِ‬ ‫ِ‬ ‫ٔ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫حتی این میل به خُطور را هم دولت میخواهد مدیریت کند.‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫دورکیم در مطالعه جوامع استرالیایی، زمانهای اجتماعی این جوامع را به طورِ متناوب در دو مرحله تبیین میکرد : مرحله روزمرگی و ثبات اجتماعی‬ ‫ٔ‬ ‫ِ‬ ‫ٔ ِ‬ ‫ِ‬ ‫که در آن مردم به طورِ پراکنده سرگرمِ مسائل روزمره و فعالیتهای اقتصادی خود هستند و مرحله جوشان اجتماعی. حیات اجتماعی انسانها به تناوب‬ ‫ِ‬ ‫ٔ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ٔ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫از این دو مرحله تشکیل میشود. شرایط اجتماعی ما اما، از تناوب معمول دو مرحله "روزمرگی" و "جوشان" در دیگر جوامع بشری با دو ویژگی متمایز‬ ‫ٔ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ٔ‬ ‫ِ‬ ‫میشود : نخست، مُداوم بودن جوشان اجتماعی به نسبت روزمرگی و همچنین سلطه و تاثیرِ سیاست بر همه سطوح زندگی. در خاک زلزله خیزِ جامعه‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ما که در کمتر از سی سال تاریخ یک قرن را به طورِ فشرده تجربه کرده است، هنوز جراحتهای انقالب و جنگ بر خاطرهاش ترمیم نشده است و حافظه‬ ‫ٔ‬ ‫ِ‬ ‫سیاسی ( صفها و سنگرها )، عامل تعیین کنندهٔ رفتارِ اجتماعی مردم است. در سرزمین پهناورِ ما که غنایش در تکثرِ فرهنگی است اما زخم ستم قرون‬ ‫ِ ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫نیز در حافظه قومی جامعه هنوز مُداوا نشده و آمادهٔ آنکه با کوچکترین "بیمالحظه گی" به خونریزی بیافتد، نوبت روزمرگی خیلی دور و خیلی دیر فَرا‬ ‫ٔ ِ‬ ‫میرسد. ما در جوشان اجتماعی مدام زندگی میکنیم. هر بار در معرض حادثهای، زلزلهای، ماجرایی هستیم که میتواند سرنوشت ساز باشد.‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ٔ‬ ‫ِ‬ ‫از سوی دیگر، برخالف مدرنیته غربی که دچارِ کاستی آیینهاست، ما با تورمِ آیینها، و تورمِ مناسبتها روبروییم. هر روز مناسبتی دارد و برای‬ ‫ِ ِ‬ ‫ِ‬ ‫بزرگداشت این مناسبت، آیینهایی برگزار میشود. البته که جامعه به جشنها و عزاهای خودش، احتیاج دارد، به گریز از روزمرگی، به نقاط عطف تاریخی،‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫اما، جامعه نمیتواند و نباید در وضعیت جوشان اجتماعی مُدام زندگی کند.‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫در تحلیل این وضعیت جوشان باستید از مفهومِ " کالمِ غایب" استفاده میکند. زمانی که مساله نمیتواند به زبان بیاید، در رفتار و در افسار گسیختگی‬ ‫ِ‬ ‫‪Print‬‬ ‫‪search‬‬ ‫‪Prev‬‬ ‫7‬ ‫‪Next‬‬ ‫‪Home‬‬ ‫‪Full‬‬ ‫‪Exit‬‬
  • 8. ‫خشم و شور، تَجلی مییابد. من فکر میکنم، مدیریت و ممنوعیتها که اجازهٔ بُروزِ آن "کالمِ غایب" را به جوانان ما نمیدهد، حافظههای خاموشی که از‬ ‫ِ‬ ‫جامعه ما غارِ دِموستِنسی ساخته است که هر فُرارَوی در آن، در زندگی مان جراحتی ایجاد میکند، عامل ظهور و رشدِ این قدسی وحشی است.‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ْ‬ ‫ٔ‬ ‫ِ‬ ‫ٔ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫در اروپا، جوشان دورکیمی وجه پنهان و اغماض شدهٔ میراث دورکیم است. در ایران جوشان اجتماعی شاید وجه پایدار و مداومِ میراث دورکیمی‬ ‫ٔ‬ ‫ِ‬ ‫ّ‬ ‫ِ‬ ‫باشد. اما این جوشان برخالف جایگاهاش در جامعه شناسی دورکیم، خالق نیست. چرا ؟ چون مدیریت شده است و نه خودانگیخته، ادغامِ ضمیرهای‬ ‫ِ‬ ‫مدیریت شده !‬ ‫این بحث را با اشاره به یکی از آثارِ باستید، نتیجه گیری میکنم :‬ ‫عنوان یکی از آخرین آثارِ باستید "پرومته و کرکس او. درآمدی بر مدرنیته و ضدِ مدرنیته" است. ظاهراً این عنوان، بزرگداشتی از گورویچ است که‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ ِ‬ ‫تمدن مدرن را "تمدن پرومتهای" میخواند، تمدنی که میخواهد از محدودیت شرایط انسانیاش فراتر رود و بر جهان و بر طبیعت مسلط شود. اما باستید‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫یادآوری میکند که پرومته کرکسی هم داشت که هر روز جگرش را میجوید ! و او این کرکس را در حضورِ همزمان دیسکورهای ضدِ مدرن، همراهِ زیست‬ ‫ِ‬ ‫ِ ْ‬ ‫مدرن میدید. مدرنیته همواره کرکس خود را نیز با خود همراه دارد. درنتیجه به گفته باستید، جامعه شناسی کاربردی میبایست در عین حال جامعه شناسی‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ٔ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ٔ ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ ّ‬ ‫تَخیّل خَالق هم باشد. باید گفتگویی میان این دو برقرار کنیم. میان آنها که از همه اسباب مدرنیته برخوردار نشدهاند و درنتیجه خواهان آنند و آنها که‬ ‫سیر شده و تماماً نفیاش میکنند. میان مدرنیته و کرکس او !‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫یکشنبه، 41 مرداد 6831‬ ‫‪Print‬‬ ‫‪search‬‬ ‫‪Prev‬‬ ‫8‬ ‫‪Next‬‬ ‫‪Home‬‬ ‫‪Full‬‬ ‫‪Exit‬‬
  • 9. ‫قدسی وحشی یک قدسی خودانگیخته است، یک قدسی پَخش،‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫از نظرِ باستید، عرفان گرایی تَبلورِ اَندیْویدوالیسم دینی است. باستید‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫مُنتشر و نه رام در یک نهاد. قدسی وحشی بیان قدسیایست که توسط‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫همچنین به تأسی از بِرگسون و تفکیکاش میان ادیان ِاستاتیک و ادیان‬ ‫ِ‬ ‫ِ ِ ْ‬ ‫نهادِ دین به رسمیت شناخته نمیشود، و یکی از دالیلی که آن را به‬ ‫دینامیک، میان آنچه ادیان کُنسروی مینامد ( منظور ادیان استاتیک،‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫رسمیت نمیشناسد اینست که نهادِ دین این تجربه را دینی نمیداند.‬ ‫ایستا و فُسیل شده ) و ادیان زنده و پویا، تفکیک قائل میشود و اما‬ ‫ِ‬ ‫ِ ِ‬ ‫ِ‬ ‫از دورکیم و مکتب دورکیمی، روژه باستید، تفکیک میان امرِ عرفی و‬ ‫حرف میزند، تجربهای در مرزِ ممنوعیت. ممنوعیت مرز است.‬ ‫ِ‬ ‫امرِ قُدسی، تفکیک میان دین و جادو و نظریه جوشان اجتماعی را وام‬ ‫ِ‬ ‫ٔ‬ ‫محدودیت است و چون سرکوب میشود نیازمندِ بیان خود است. در‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ٔ‬ ‫ِ‬ ‫میگیرد و تحت تاثیرِ نظریه غلیان اجتماعی دورکیم در صورِ بنیانی‬ ‫جستجوی راهی برای تظاهر، ظهور، نشان دادن خود. ممنوعیت، نیازمندِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ ِ‬ ‫حیات دینی، صورِ بنیانی حیات عرفانی را طرح میریزد.‬ ‫ِ‬ ‫تَخطی است. این تخطی اگر کنترل نشود، خطرناک میشود.‬ ‫قدسی وحشی درنتیجه، یک قدسی غیرِ نهادینه است، نمیتواند‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫از نظرِ باستید، "قدسی وحشی"، یکی از اَشکال تجربه امرِ قدسی است‬ ‫ِ ٔ‬ ‫ِ‬ ‫خود را به رسمیت بشناساند، سیال و بیشکل است، ممنوعیتها را‬ ‫که از هنجارهای معمول اجتماع تبعیت نمیکند و از نهادهای مَشروع‬ ‫ِ‬ ‫زیرِ پا میگذارد و کارکردی مخاطره آمیز به خود میگیرد و این همان‬ ‫ِ‬ ‫و مُحافظ تجربه قدسی، خروج میکند. قدسی وحشی که باستید تحت‬ ‫ِ‬ ‫ٔ‬ ‫ِ‬ ‫تجربه ترانسگرسیون ‪ transgression‬تَخطی است، آن چنان که باتای‬ ‫ٔ‬ ‫عنوان قدسی نهادگزار (‪ ،)sacré instituante‬در تضادِ با قدسی نهادینه‬ ‫ٔ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫از آن حرف میزند، تجربهای در مرزِ ممنوعیت. ممنوعیت، مرز است.‬ ‫‪ sacré instituée‬سازمانهای رسمی دین مطرح میکند، زمانی شکل‬ ‫ِ‬ ‫محدودیت است و چون سرکوب میشود نیازمندِ بیان خود است. در‬ ‫ِ‬ ‫میگیرید که امرِ قدسی در نهادِ دین سرد، ایستا و خشک میشود. در‬ ‫جستجوی راهی برای تظاهر، ظهور، نشان دادن خود. ممنوعیت، نیازمندِ‬ ‫ِ‬ ‫این حال، جامعه، امرِ قدسی گرم و پویا را بازآفرینی میکند. این امرِ‬ ‫ِ‬ ‫تَخطی است. این تخطی اگر کنترل نشود، خطرناک میشود.‬ ‫قدسی گرم را باستید، "قُدسی وحشی" مینامد.‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫‪Print‬‬ ‫‪search‬‬ ‫‪Prev‬‬ ‫9‬ ‫‪Next‬‬ ‫‪Home‬‬ ‫‪Full‬‬ ‫‪Exit‬‬
  • 10. ‫ِ ِ‬ ‫مدیریت قدسی مشخصاً از خالل آیینها صورت میگیرد. آیینها‬ ‫ِ‬ ‫روژه کاییوا میگوید دین، مدیریت امرِ قدسی است. اولین کارِ نهادِ‬ ‫ِ‬ ‫سه کارکرد دارند : نخست محافظت کننده اند، بدین معنا که از یاد و‬ ‫ِ ٔ‬ ‫دین، تنظیم و مدیریت تجربه امرِ قدسی است. یعنی اهلی و رام کردن‬ ‫خاطرهای محافظت میکنند و جاودانهاش میکنند، سپس هم چنان که‬ ‫و یا برانگیختن آن. روژه باستید این ایده را در اثرش قدسی وحشی‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫وان ژنپ میگوید، آیین گذارند، همراه انسان در همه مراحل گذار: تولد،‬ ‫ِ‬ ‫ٔ‬ ‫وام میگیرد و اشاره میکند که وقتی مدیریت نباشد و یا زمانی که‬ ‫بلوغ، ازدواج و مرگ. و همچنین کارکردِ افسونگری و جادویی دارند. وقتی‬ ‫یکی از این کارکردها بر دیگر کارکردها غلبه میکند، مثالً وقتی کارکردِ‬ ‫مدیریت سرد شده و یا در شرایطی که مدیریت، اقتدارمنشانه است و با‬ ‫محافظت کننده غلبه کند، آیینها تکراری و موروثی میشوند و پویایی‬ ‫ممنوعیت مُترادف میشود، امرِ قدسی در واکنش به این شرایط، وحشی‬ ‫خود را از دست میدهند و وقتی وجه افسونگری غلبه کند، غیرِ قابل‬ ‫ِ‬ ‫ٔ‬ ‫میشود. درنتیجه، قدسی در چه شرایطی وحشی میشود ؟ از سویی‬ ‫ِ‬ ‫کنترل و خطرناک میشوند. از نظرِ باستید، اهمیت "جشن، خَلسه،‬ ‫ِ‬ ‫در شرایطی که مدیریت قُدسی سرد و خشک میشود و از سوی دیگر‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫جوشان اجتماعی در فرهنگ جوانان" ( به عنوان نمونه در کنسرتهای‬ ‫ِ‬ ‫زمانی که ممنوعیتهای بسیار مَحصورش میکنند. ممنوعیتهایی که‬ ‫راک... ) نمایانگرِ غلبه یافتن آخرین کارکرد و فعال شدن الگوهای ابتدایی‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ٔ ِ‬ ‫حیات دینی است. در اینجا قدسی وحشی ظهور مییابد و در جستجوی‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫خود دعوتی به خطور و تَخطی از آنهایند.‬ ‫اَشکال بیان خویش است.‬ ‫ِ ِ‬ ‫‪Print‬‬ ‫‪search‬‬ ‫‪Prev‬‬ ‫01‬ ‫‪Next‬‬ ‫‪Home‬‬ ‫‪Full‬‬ ‫‪Exit‬‬
  • 11. ‫این بحث را با اشاره به یکی از آثارِ باستید، نتیجه گیری میکنم :‬ ‫حال با توجه به این بحث و نظریه قدسی وحشی باستید، نگاهی به‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ٔ‬ ‫جامعه خودمان و اشکال جدیدِ دینداری و خصوصاً دینداری جوانان‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ٔ‬ ‫عنوان یکی از آخرین آثارِ باستید "پرومته و کرکس او. درآمدی‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫بیاندازیم.‬ ‫بر مدرنیته و ضدِ مدرنیته" است. ظاهراً این عنوان، بزرگداشتی از‬ ‫گورویچ است که تمدن مدرن را "تمدن پرومتهای" میخواند، تمدنی‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫آنچه که ما در این آیینها و مراسم دینی شاهدیم، چیست ؟‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫که میخواهد از محدودیت شرایط انسانیاش فراتر رود و بر جهان و‬ ‫عرفی گرایی ؟ به زمین کشاندن خدایان و قدیسین ؟ بله. این هست.‬ ‫ِ‬ ‫بر طبیعت مسلط شود. اما باستید یادآوری میکند که پرومته کرکسی‬ ‫چون میبینیم که خصلتها و شاخصهای انسانی به قِدیسین میدهیم‬ ‫هم داشت که هر روز جگرش را میجوید ! و او این کرکس را در حضورِ‬ ‫و امرِ قدسی را روزمره میکنیم تا در سیاست و زندگی روزمره از آنها‬ ‫ِ‬ ‫همزمان دیسکورهای ضدِ مدرن، همراهِ زیست مدرن میدید. مدرنیته‬ ‫ِ‬ ‫ِ ْ‬ ‫ِ‬ ‫استفاده کنیم.یا افسونگری مُجدد ؟ آسمانی کردن و تعالی بخشیدن‬ ‫همواره کرکس خود را نیز با خود همراه دارد. درنتیجه به گفته باستید،‬ ‫ٔ‬ ‫ِ‬ ‫به خدایان و قدیسین ؟ جادویی کردن و خرافی شدن ؟ بلی. این هم‬ ‫جامعه شناسی کاربردی میبایست در عین حال جامعه شناسی تَخیّل‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫هست چون از سوی دیگر شاخصهای فَرا انسانی و خارق العاده برایشان‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ّ‬ ‫خَالق هم باشد. باید گفتگویی میان این دو برقرار کنیم. میان آنها که‬ ‫قائلایم و در واکنش به سرد شدن و سیاسی شدن دین میخواهیم‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫از همه اسباب مدرنیته برخوردار نشدهاند و درنتیجه خواهان آنند و آنها‬ ‫ٔ‬ ‫از آنها محافظت کنیم.من فکر میکنم در این ایام و در این آیینها،‬ ‫که سیر شده و تماماً نفیاش میکنند. میان مدرنیته و کرکس او !‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫خصوصاً در میان جوانان ما بیش از هر چیز با "قدسی وحشی" روبروییم.‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫با قدسیای که از دین فراتر رفته، چون دین نهاد دارد و نهاد میخواهد‬ ‫ِ‬ ‫تَصرفاش کند و مدیریتاش کند. امرِ قدسی از ( تحت سیطرهٔ) نهاد‬ ‫درآمده، دیگر عرصههای اجتماعی را تصرف کرده و میل به تَخطی‬ ‫دارد، میخواهد ممنوعیتها را زیرِ پا بگذارد، میخواهد به مرزِ ممنوع‬ ‫نزدیک شود. این ممنوعیتهایی که زندانیاش کردهاند، در عین حال‬ ‫ِ‬ ‫دعوتی هستند به خُطور.‬ ‫‪Print‬‬ ‫‪search‬‬ ‫‪Prev‬‬ ‫11‬ ‫‪Next‬‬ ‫‪Home‬‬ ‫‪Full‬‬ ‫‪Exit‬‬
  • 12. Claude Ravelet Georges Bataille, Oeuvres complètes, Paris, Gallimard, 1973, t.VII, p. 371 Roger Caillois, L'homme et la sacré, Paris : Gallimard, 1950. Georges Bataille, L'érotisme, Paris, Minuit, 1957. Roger Caillois, L'homme et le sacré. back Print search Prev 12 Next Home Full Exit