1. هب للم سید رذریشاي (ردویش)
تنهايي
كس
سماني هك تنهايي است، سماني هك بي ي است، سماني هك همً چيش بي روگ است، همً صدا اه خامىش اند، سماني هك تمام
نيس سخ
مىجىدات اس تي ه مي ضىيىد؛ رد يك فضاي طاكه و بيزوگ و رد همً جا خامىشي حاكم است. همً سز هب پا بالشت
تفكر نهادي و رد خىاب اند: سميه، خاك، نبات، حيىان و حتي خىرشید هك گردانىدي سميه بدور محىر خىد است رد خىاب
ظل
است. و لحاف مت هب سز كشیدي است، يعني شب است و مه بیدا رم. مه بیدا رم رد دنیاي خیال رد گردشم،
یش
مي اند م و فكر مي كنم رد دنیاي مصنىعي هك فقظ هب مه مربىط است قدم مي سنم. آري يك دنیاي مصنىعي
است، خیال است اما خیلي گنشق است، سزسميني است سبشو خرم، مرزغاري است هك رد آن بجز آهىان سيبا
بلب چش
م و زغاالن انسك اندا م ديگردنبىدي اي وجىد ندا رد، باغي است و گلستاني است هك رد آن جز ل زهار داستان،
نم
رپندي اي ديگري رباي سزودن نغمً عشك، رپ ي سند. آسمان صاف وبي آالیش است، آبي است، مهتاب
هم بس
هچاردهم روس آ ته است، و ستاري اهاس خىرسىدي ذىان میدرخشىد هك ضىيي همً رد جىشش و رقصىد، رد يه جا بلي رد
صح مج چش هم هم هم
يه مرزغار، رد يه گلستان و رد يه باغ، ميطاري است نهايت شفاف هك چىن عشك نىن اس پاكي بت
2. مي كىد، و چىن اكش لیلي روان و هب حركت خىیش اداهم میدهدو آنمدر صاف و پاك است هك ميتىان رد آن مهتاب
هم نم
و ستاري گان را طىري هك رد آسمان میدرخشىد، مشاهدي ىد، تى ضىيي هك آسمان رد ردون يه چشمً طار صرود آمدي است و
یش هم هم
مي خىاهد بدنش را با آب چشمً بشىيد. رد كىار يه رود و رد كىار يه چشمً طار، تنها نشستً ام و فقظ هب يك چيش مي اند م
و فكر مي كنم و با خىد مي ضىيم اينكً:
اي كاش!
تى بامه مي بىدي ات نىايي دلپذری ايه آبشار مرا مدهىش رت مي كرد، تى بامه مي بىدي ات نغمً سزايي ايه بلبالن ربايم
هيجان ديگري مي آصريد، كاش تى ن مي بىدي.
بام
گف
اي كاش تى بامه مي بىدي ات هب ايه آسمان مي تم هك مهتاب مه اس آن مهتاب آسماني سيبارت و دلربا رت است، اي
قش عد
كاش تى با مه مي بىدي ات ايه ستارگان هك با ن گااهي يب و رغيب هب مه ن گاي مي كنىد، اس ن گااهي چشمان نگت
خجالت مي كشیدند و خيزي مي گرديدند، اي كاش تى بامه مي بىدي ات سندگي سيبا رت وگنشق رت مي بىد. تى بامه مي بىدي
نم
ات حیات لذت ديگر میدا شت و آرسوي مي بىد، جنت را باهم مي آصريديم ات هب امید جنت ديگري ااظتنر ي كشیديم.
3. نيس هم
اما افسىص و صد افسىص هك باس هم سماني هك اس دنیاي خیاالت بخىد میايم رد يه جايم، تيم، تى بامه تي، و مه تنها
نها
یش
مي اند م، مي سىسم و مي طاسم.
ردویش
اوليه مكتىبم بتى!
نم لج مح
زعزيم! چيه میدا ني هك بدن مرا اس خاك بت سزشتً اند و اس باران واف ربآن ريختً اند، ات ني ردست ىدي اند و آن
پخ
یدي اند.لجه را رد آتش عشك پختً اند. كالبدي مرا طاختً اند و اس خامي هب تگي رطان
مك
ايه كالبد سماني مل مي گردد و جان مي گيزد هك اس روح سيبايي قدرت رد آن بدمىد، بلي آن روح سيبايي قدرت رد
شم
نفض اهي خىشبىي تى نهفتً است و میدا نم سماني هك تى را منيبب و يم اس آن خىشبىيي تى هب مشامم ربسد هب كالبد بيجانم جان
هس چش طف
خىاهد دمید و بار ديگر چىن ل امیدواري هك م هب جهان تي مي گشايد،مي گيزيد صرياد مي كشد و گاهي هم مي خىددو
4. هس
خىشحال است هك تي اش را هب تمام كائىات اثبات مي كىد. مه هم دوباري هست خىاهم شد، صرياد خىاهم كشید و شعر
عشك و سيبايي را سمزهم خىاهم كرد.
سم مج
بلي هچ سيبا خىاهد بىد هك مه نيش مانىد كىسپشت نىرتدام رد رغب و نىن صحرايي رد شزق رباي ا يزالدا ي گنشق و
لیلي باوافي خىد سمزهم نمايم، مانىد آن معجزي خلقت هك رد گهىاري شهادت صفايي و پاكي عشك را میدا د، مه هم هب تمام
سيبايي اهي طبيعت ايه را بگىيم هك چيه سيبايي اس تى سيبا رت و گنشقرت نيست. مگر اس آن روس ميتزسم و هىل دارم هك تى
مرا نخىاهي، كالبدم را بيجان صذا ري نفض گرمت را هك رد آن دم مسيحا نهفتً است اس مه صزهف نمايي.
كس كس كس
اس ايه آتش هك زنديك است مرا خا تز گرداند، رناهنيم. مه بسىسم و خا تز گردم، خا تزم را باد بدانمي رد رديايي
صرقت و جدايي ربزياند.
حق كس من كس
اما ايه را مي خىاهم ربايت بگىيم هك: اگر خا تز مرا هم رد رديايي جدا يي ربزيانىد مانىد صىر هك خا تزش ضىاهي يقت
میدا د مه نيش ايه را خىاهم گفت. بتى صادق ام رتا مي خىاهم، دوستت دارم و دوستت خىاهم
داشت ......................